اقامت چند روزه ام در شهر کابل، مقارن بود با روز های حضور مرد هنرمندی که بسياري از مردم افغانستان به علاوه آن که شايد نامش را شنيده باشند، حتی حاصل نبوغش را به شکل نغمه ها و آهنگ هایی دلنواز از دنياي موسيقي اصیل افغانی شنيده اند و دل داده اند، به زیبایی آواز و آهنگ های ماندگارش.
مردي که بيش از چهار دهه ،سينه خيز در در رشته های مختلف هنری از جمله موسیقی ، نقاشی، مجسمه سازی ، خطاطی ، دکلمه تور و… حرکت کرده، موسيقي فلم ساخته و با عشق و علاقه، کارش را ادامه داده است .
بلی! عبدالله نوابی ، معروف به شادکام آنقدر برای موسیقی کشور زحمت کشیده است که شایسته این است، از ایشان یاد ها بشود و مراسم ها و گرامیداشت های باشکوه و در خور شأن این هنرمند، برگزار گردد.
انسانی که به عنوان نقاش با ترکیب رنگها ، دنیائی نا دیدنی های انسان را در تابلو نقش می کشد و شاعری می شود که باترکیب کلمات، غزلی میسازد از درد ، رنج ، عشق و محبت و همه ارزوهای ناگفتهء بلند انسانی ، معلمی می شود که زمزمه های محبتش حتا جمعه به مکتب آورد شاگرد گریزپا را . استعداد خطاطی اش افریده گر کتیبه های دل انگیزی می شود که چشم صاحبدلان را ساعت ها مصروف دیدار خود نگاه می دارد . طنین شورانگیز صدایش، هنگام دکلمهء سروده ها چنان پر سوز و گذاز می باشد که گوئی پیام دل شاعر به صدای خود شاعر است و پیگیری اش در عرصهء ورزش چنان می باشد که با گذشت سالها از افغانستان تا کانادا، بر تصمیم و اراده اش به عنوان برنده هنوز هم استوار ایستاده است و باخت را نمی شناسد . می توانیم بیدریغ این انسان هنرمند و بی بدیل را مایه فخر کشور ما بدانیم. با هم این مصاحبه خودمانی را می خوانیم:
*******
جناب استاد گفتگو با شما در جایگاه یکی از پیشکسوتان موسیقی کشور باید متفاوت و البته سخت باشد، مخصوصاً اینکه وقتی شما را میبینم که در کنار موسیقی نقاشی هم می کنید. ممکن است بفرمایید چهوقت حس کردید میتوانید با هنر به هموطنان ارتباط برقرار کنید؟
تقریباً میتوانم بگویم که از نوجوانی به آموزش نقاشی و دکلمه اشعار روی آوردم . من از آوان جوانی ارتباط هنری با رادیو وقت افغانستان داشتم و همینطور با افرادی که آن زمان در موسیقی فعالیت میکردند. در همان هنگام هم میخواندم و هم شعر می سرودم. من موسیقی را دوست داشتم. شعر گفتن برای من زیاد جالب بود و اینکه ذوق فراوان در هنر نقاشی داشتم. بهاینترتیب هر سه را با خودم حفظ کردم. اکنون هم که دیگر میبینید، ارتباط من با این سه کار قطع نشده و روزبهروز علاقهام بیشتر شده است. درحال حاضر در کشوری که زندگی دارم، فعالیت های هنری ام را دنبال می کنم .
قطعاً حرفهای ناگفته زیاد در دل دارید. در ناگفتههای شما
چه نسبتی میان شما و فعالیت های هنری تان برقرار است؟
ما هیچوقت از هم جدا نبودهایم. اگر منظور شما رابطه میان هنر و هنرمند است، همیشه با هم هستیم. همه مردم مرا با آثار هنری ام می شناسند. مثل دو روی سکه با هم هستیم. من هر روز ساعاتی را به فعالیت های هنری اختصاص میدهم.
گاهی تابلوی نقاشی را روی دست می گیرم. بعضی مواقع روی آهنگی کار می کنم. گهگاه به سراغ قریحه ی شعری خود می روم و کما اینکه ورزش نیز می کنم. از این منظر ما هیچوقت از هم دور نمانده ایم، اما از نظر جنبه شخصی، شاید طی این سال ها کم کار شده باشم.
گویا بیست سال و اندی می شود که از طبیعت افغانستان دور ماندهاید؟
بلی، متاسفانه. وقتی که این طبیعت با ما نیست، انگار که زندگی مصنوعی داریم. تن و وجود ما آغشته به فرهنگ و طبیعت افغانستان است. درست است که من به خارج زندگی دارم ، اما دل اینجاست. من دوستان هموطن زیادی در خارج از کشور دارم که هر یک ماه یک بار دور هم جمع میشویم و میهمانی برگزار میکنیم، غذاهای وطنی درست میکنیم و دنیایی برای من لذت دارد. حال که دوباره وطنم را دیده ام، دلم روشن شده است. باید بگویم در خارج از کشور هم هنوز آیین و رسوم افغانی در بین ما وجود دارد. لذت میبریم. هیچوقت نمیتوانم، افغانستان و زیباییهایش را فراموش کنم.
طی این سالها فعالیتتان ادامه داشته؟
انجام فعالیت های هنری عشق من است. نمیتوانم آنها را رها کنم. چون این کار ها در دل و خون من است. باید عقدهای را که در دلم است، به صورت شعر و آهنگ و نقاشی پیاده کنم. چیز بدی هم نیست. شاید طی این سال ها آهنگ کمی عرضه نموده، باشم. اما برای بسیاری از هنرمندان جوان کشور، شعر و آهنگ ساخته ام. من طی این سال ها بيشترين همکاري ام در زمينه آهنگ با هنرمندان جوانی چون فواد رامز، تواب آرش، رامین شریف ، عمر شریف، غزال عنایت، الیاس شهنا و تعدادي ديگر داشته ام.
چه تفاوت هایی را میان فعالیت های خوانندگان امروز با کار آواز خوانان سابقه دار کشور می بینید؟ البته خیلی خوشحالم که جوانان زیادی علاقمند به هنر موسیقی شده اند و کلیپ های جداگانه از خود دارند. اما تفاوتی که میان کار جوانان امروز با هنرمندان پیشین دارد، این است که در دهه های پیشین اداره ای را رادیوی افغانستان وجود داشت که همه زوایای یک آهنگ از قبیل شعر و کمپوز و صدا را در نظر می گرفت و در صورت نواقص در یکی از این بخش ها، اجازه ثلت اهنگ را نمی داد. به همین خاطر است که بسیاری از این هنرمندان ماندگار شدند و آهنگ های شان تا به هم اکنون شنیدنی است. اما امروزه روال کار به گونه دیگر رقم خورده و گویا برای ساخت یک آهنگ هیچ ارزیابی وجود ندارد که امیدواریم هنرمندان جوان ما دقت بیشتری از خود بخرج دهند و در انتخاب اشعار و کمپوز، توجه زیادی به نمایند.
در گذشته ام با آواز خوانان کشور همکاری داشتید؟
بلی که داشتم. بیشترین همکاری هایم با هنرمندان در دهه شصت خورشیدی بود. در ان سال ها آهنگ هاي بسياري از من با صدای آواز خوانانی چون پرستو مشعل ترنم، رحیم مهریار، جواد غازیار، هنگامه، وحید صابری، ظفرشامل، سیما ترانه، رحیم یوسفزی و… و با صداي خوانندگان متعدد و نام آشنای کشور ارایه شده است و بسیاری از این آهنگ ها در تاریخ موسیقی کشور جاودانه خواهند ماند.
گفته می شود در زمینه ساختن آهنگ برای فلم های هنری همکاری نموده اید؟
بلی. ساخت موسیقی فلم های گمراه و احساس نیز از جمله فعالیتهای من است که در سال های حضورم در افغانستان اجرا شد.