احمد شفیق بهروزیان دیده از جهان فرو بست

بانهایت تاسف و تاثر باز هم در غم یکی از فرهنگیان و فعالان خستگی ناپذیر جامعه مدنی تاریخ معاصر این شهر و دیار نشستیم.

بدون شک درگذشت احمد شفیق بهروزیان برای جامعه مدنی کشور جبران ناپذیر خواهد بود، اما از تقدیر الهی گریزی نیست.
زندگی پربار آن جوان برومند ،  مالامال از دادخواهی ها برای رونما شدن تغییرات مثبت در زندگی ساکنان این دیار بود.

روزگاری را در راه اطلاع رسانی به موقع و ایجاد ارتباط میان مردم و مسئولان در پست سخنگوی مقام ولایت هرات صرف نمود، سپس به دفتر نی ( حمایت کننده رسانه های آزاد ) رفت و در کنار سایر خبرنگاران، حضوری پر ثمر داشت.در سال های اخیر در نهاد های خیریه عاطفی و سبحان سعی در امداد رسانی به خانواده های بی بضاعت داشت و لحظه ای هم از تلاش برای دادخواهی های سازنده جهت اعاده حقوق شهروندان دریغ نمی ورزید. در پهلوی این همه فعالیت های عام المنفعه ،  همچنان دست از تدریس نکشید و همیشه برای حضور در صنوف دانشگاهی،  بین شهر های کابل و هرات در رفت و آمد بود.

هر چند نبود این جوان فرهنگی و برومند، جبران ناپذیراست،  اما اندیشه بلند او چراغ راه همه فرهنگدوستان و فعالان جامعه مدنی خواهد بود.

 

درباره admin

مطلب پیشنهادی

کتاب « مسجد جامع بزرگ دارالنصره هرات باستانی » رونمایی شد

یکی از آثار ارزشمندی که طی روز های اخیر در هرات رونمایی شد، چاپ سوم …

5 نظرات

  1. فاطمه عثمانی

    استادخوبم
    گرچه جسم تو در کنارمان نیست اما
    همواره یاد و خاطرات تو را گرامی میداریم
    روحت شاد

    وفات احمد شفیق بهروزیان یک ضایع بزرگ برای مردم هرات میباشد احمد شفیق بهروزیان با تدریس مدیریت و رهبری الگوی برای شاگردانش بود که بنده یکی از آن شاگردان هستم و افتخار میکنم که شاگرد و کارمند جناب بهروزیان بودم از خداوند بزرگ برای جناب استاد احمد شفیق بهروزیان بهشت برین و برای خانواده محترم شان صبر جمیل خواهانم.

    فاطمه عثمانی

  2. حفیظ الله حکیمی

    مرحوم احمد شفیق بهروزیان از من شش ماه کوچکتر بود ، طفل که بودم در خانه که از تولد خود از مادرم سوال میکردم میگفت تو شش ماه از احمد شفیق بزرگتر هستی ، او فرزند بزرگ مامای من و برادر همسرم بود ..حالا سعادت مند از دنیا رفت با یک دنیا غم و اندوه بجا مانده در دل دوستان وی . حالا بغض راه نفس مرا میبندد هر وقت تصویرش را نگاه میکنم چون ما شش برادر و شش پسر مامایم از زمان مهاجرت ایران با هم بزرگ شده بودیم و تمام خاطرات کودکی و نوجوانی مان مشترک است ، وقتی او در سال 1385 به افغانستان آمد زندگی و عمر خویش را وقف مردم و امور خیریه و اطفال بی سرپرست کرد . متاسفانه این اواخر یک انسان باعث شد ما از هم دور شویم و رابطه ها کمتر شد که احساس اندوه آن قلبم را سخت ازار میدهد و گلویم را میبندد. حالا احمدشفیق در بین ما نیست و همه ما این راه را میرویم ، خدا کند که در این دنیا همه ما طوری زندگی کنیم که نتنها به هیچ انسانی دردی وارد نسازیم بلکه از درد و رنج انسان ها بکاهیم .( از خداوند رب العزه برای او جنت الفردوس و برای خانواده مامایم و خانواده همسر احمدشفیق و مادر عزیزم صبر جمیل و مزد عظیم استدعا مینمایم)

  3. احمد شفیق بهروزیان با تمام مصروفیت های که داشت یک شوهر ناب و فوق‌العاده برای من و یک پدر بی نظیر برای فرزندانش بود
    شفیق بهروزیان نه‌تنها یک هم صفر به من و یک پدر برای دخترانش بود بلکه او یک دوست ،یک معلم ، هم فکر به من و یک هم بازی برای دخترانش بود .
    زندگی اجازه نداد که برای پسرش پدری کند
    شفیق من فقط سه روز در کنار تنها پسرش بود با رفتن احمد شفیق زندگی برایم بی معنا سیاه شده است
    خوش حالم که از همسرم نازنینم چهار تا یادگار دارم
    شفیق نازنینم همیشه به یادت هستم و در قلبم ❤️ جای داری
    دوستت دارم شفیق ام
    سوما بهروزیان

    • شفیق بهروزیان برای همه رفیقی فداکار و دوستداشتنی بود و افسوس که تکرار این شخصیت محال است. نگارنده برای شما و همه اقارب و بازماندگان صبر جمیل می طلبد. یقیناً بهروزیان نیز هنگامی در آرامش خواهد بود که شما اندک اندک زندگی عادی تان را در پیش بگیرید و به شادی خود و فرزندان بکوشید. هر چند که شادی واقعی در غیاب شادروان بهروزیان سخت است، اما چاره ای جز قبول زمان و شرایط نیست.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *