امروز 9 جوزا برابر با 30 مِی تقویم میلادی است. روزی که در افغانستان و جهان اتفاقات زیادی به وقوع پیوسته است و ما به مرور برخی از این وقایع میپردازیم.
رویداد ها:
363 – نبرد سرنوشت ساز تيسفون: شكست روميان و كشته شدن امپراتور روم
بيست و نهم ماه مي سال 363 ميلادي در كنار دجله، در محلي كه اينك در آنجا شهر بغداد واقع شده است و نه چندان دور از شهر تيسفونCtesiphon (مدائن) پايتخت امپراتوري ساسانیان، جهان باستان شاهد نبرد سخت 60 هزار لژيونر رومي با 65 تا 80 هزار سرباز ايراني به فرماندهي سپهبد «مرناMerena» بود. فرماندهي روميان را ژوليان (فلاويوس كلوديوس ژوليانوسFlavius Claudius Julianus) امپراتور روم شخصا برعهده داشت. ميدان اين جنگ، شش فرسنگي (36 کيلومتري) شمال تيسفون نوشته شده است.
مارسه ليوس Marcellinus مورخ يوناني (متولد 330 و متوفا در 391 ميلادي) كه به عنوان يك افسر ارتش روم ناظر صحنه هاي جنگ بود شرح نبرد، علل و نتايج آن را برنگاشته است. به نوشته وي، پس از درگذشت كنستانتين دوم در سوم نوامبر 361 در ترسوس Tarsus كه در قسطنطنيه دفن شد ژوليان جانشين او وارث مساعي او براي پيشگيري از ادامه تصرف قلمرو روميان در مشرق زمين توسط شاپور دوم (ذوالاكتاف) شاه وقت ساسانيان شده بود. وي پنجم مارچ س سال 363 ميلادي از فرصت دوربودن شاپور از پايتخت استفاده كرد و با 90 هزار لژيونر عازم آریانا شد. شاپور دوم براي سركوب كردنِ گردنکشی هِپتال ها به تخارستان و منطقه فرارود (شمال رودِ آمو = آمو دریا) رفته بود. [هِپتال ها و اصطلاحا هون های سفید ـ گروهی از آرین ها بودند که به پارسی باستان سخن می گفتند ـ لهجه ای شبیه لهجهِ پُشتون و پاتان ها ـ عرب آنان را هیاطله می نویسد.]. شاپور قبلا دو بار دست به حمله نظامي به قلمرو كنستانتين دوم زده و دست روميان را از مناطق متعدد در آسياي غربي كوتاه كرده بود.
ژوليان در رسانيدن خود به پشت ديوارهاي پايتخت ساسانیان به قدري شتاب كرد كه منتظر پيوستن 30 هزار تن از نظاميانش نشد كه آنان را قبلا روانه ارمنستان ساخته بود. شاپور دوم پس از آگاه شدن از لشكركشي ژوليان، با عجله عزم بازگشت به پايتخت كرد و تا رسيدن خود با واحدهاي اصلي ارتش، سپاه اسپهبد «مرنا» مستقر در منطقه پایتخت را مامور متوقف ساختن ژوليان كرده بود. سپهبد مرنا در نبرد بيست و نهم ماه مه موفق به متوفق ساختن ژوليان شد كه قصد او تصرف پايتخت آریانا بود.
ژوليان که از طریق جاسوس های خود از نزديك شدن شاپور دوم با سواره نظام زره پوش و به نوشته مارسه ليوس، داراي زره و سلاحهايي به شكل «كاتافراكتCataphract (يوناني) و كليباناريClibanarii(رومي) و واحدهاي فيل سوار زوبين انداز آگاه شده بود سام مي دستور عقب نشيني به سامرا (سامره) را داد تا در آنجا منتظر نیروی کمکی سی هزار نفری خود شود و نبرد را از سرگيرد، ولي اسپهبد «مرنا» از تعقيب او دست برنداشت. سه هفته بعد شاپور دوم به او رسید و دو سپاه ساسانی26 جون (27 روز بعد) در حاشيه سامرا نيروهاي رومي را پيش از اين كه به صورت هلال آرايش يابند به محاصره درآوردند.
در جريان جنگ، يك سرباز ساسانی زوبين (نيزه كوتاه ـ سرنيزه كه به هدف پرتاب مي شد) به سوي ژوليان پرتاب كرد كه بر پهلوي او نشست و چند ساعت بعد درگذشت.
در پي در گذشت ژوليان، جنرال هاي رومي ژوويان را به سمت امپراتور موقت انتخاب كردند كه وي چون توان و استعداد جنگيدن در نيروهاي رومي نديد با شاپور دوم صلح كرد و از پنج منطقه بزرگ در شرق مديترانه و هرگونه ادعاي روم در ارمنستان صرف نظر كرد و متعهد شد كه شخصا به مناطق پنجگانه مراجعه كند و به دست خود پرچم آریانا در آنجا برافرازد كه چنين كرد و اين عمل در تاريخ امپراتوري روم يك تحقير خوانده شده است.
1918 – پايان نبرد “مارِن” بين ارتش آلمان و نيروهاي متفقين در جنگ جهاني اول
نبرد بزرگ “مارِن” در جريان جنگ جهاني اول در 25 می 1918م، بين ارتش آلمان و نيروهاي متفقين شامل امريكا، انگليس و فرانسه در نزديكي رود مارن در شمال شرقي فرانسه روي داد. در اين جنگ پنج روزه كه در 30 مه آن سال پايان يافت و به پيروزي آلمان منجر شد، 55 هزار تن از قواي متفقين اسير شدند. با وجود اين، ارتش آلمان در مارن متوقف شد و نتوانست خط دفاعي متفقين را درهم بشكند. به همين دليل از اين به بعد، حملات متفقين به ارتش آلمان آغاز شد و آلمانيها شروع به عقبنشيني كردند.
1431 – روزي که اسقف کليسا به تحريک انگليسي ها دستور داد «ژاندارک» را آتش بزنند!
يك اسقف فرانسوي متحد انگلستان سي ام ماه مي سال 1431 ژاندارك Joan of Arc = Jeanne D,Arc ـ معروف به دختر اُرلِئان كه فرانسويان مايوس و افسرده را به پيروزي رسانيد به جرم جادوگري آتش زد. وي سوم ژانويه همين سال از سوي انگليسي ها براي مجازات شدن به اين اسقف (كشيش بزرگ) سپرده شده بود كه به دستور اين كشيش، محاكمه كليسايي شد و به جرم جادوگري و پوشيدن لباس مردانه محكوم به اعدام گرديد و در يك بازار باز و بدون سقف در برابر چشم مردم آتش زده شد. ژاندارك هنگام آتش زده شدن 19 ساله بود.
ژاندارک دوران خردسالي را در محيطي گذرانيده بود كه ارتش فرانسه در جريان جنگ صد ساله اروپاييان از انگليسي ها شكست خورده بود و تمامي شمال رود «لوار» از جمله پاريس به تصرف انگليسي ها در آمده بود. در اين جنگ پاره اي از فرانسويان هم به انگليسي ها كمك مي كردند!.
هنگامي كه نيروهاي دشمن از روستاي محل اقامت ژاندارک كه دختر يك كشاورز بود گذشتند و خرابي فراوان به بار آوردند و سپس دست به محاصره بندر ارلئان در همان نزديكي زدند، ژاندارک به خشم آمد و به مدافعان نااميد ارلئان پيوست. لباس سربازي بر تن و
نظاميان فرانسوي را تشويق به ضد حمله كرد و موفق شدند. وي سپس با درجه سرواني به هدايت کردن نظاميان فرانسوي در جنگ با مهاجمان انگليسي ادامه داد و دشمن را از بسياري از نقاط وطن بيرون راند.
در اثناي اين پيروزي ها، فرانسويان متحد انگلستان ژاندارک را گرفتند و به انگليسي ها فروختند و انگليسي ها وي را به يك اسقف فرانسوي هوادار خود تحويل دادند و گفتند كه او جادو گر است كه صدايش اين چنين هيجان و دلاوري در نظاميان فرانسه به وجود مي آورد كه بدون ترس دست حمله به نيرويي به مراتب بزرگتر از خود مي زنند. انگليسي ها نخواستند، خودشان ژاندارك را بكشند و براي هميشه دشمني فرانسويان را بخرند.
تحت فشار افكار عمومي، سران كليساي كاتوليك فرانسه 25 سال پس از مرگ ژاندارك، از وي اعاده حيثيت كردند كه بعدا عنوان قهرماني فرانسه را نيز به دست آورد و پاپ در سال 1920 (489 سال پس از آتش زده شدن!) اورا تقديس كرد.
از قرن 15 به بعد ضمن اشاره به اعدام دلخراش ژاندارك، اندرز داده مي شود كه نبايد اشتباه و يا خيانت يك و يا چند هموطن باعث شود كه ديگران از ميهندوستي رويگردان شوند. مجسمه هاي ژاندارک اينک در گوشه و کنار فرانسه ديده مي شود و فرانسويان در سي ام ماه مي ـ سالروز اعدام ـ او مراسم بزرگداشت برگزار مي کنند.
دو نمونه از مجسمه هاي ژاندارک که در گوشه و کنار فرانسه ديده مي شود ـ مجسمه زيرين که برنزي است از روي نمومه مجسمه اي که به دستور ناپلئون سوم در نيمه دوم قرن 19 ساخته شد المثني شده است
1913 – جنگ اول بالکان و نشست قدرتهای وقت در لندن
سی ام ماه می 1913، قدرت اروپایی وقت که در جهان آن روز تصمیم گیرنده بودند در نشست لندن با قبولاندن نظرات خود به طرفین جنگ بالکان به آن پایان دادند. این جنگ که هشتم اکتبر 1912 آغاز شده بود به جنگ اول بالکان معروف شده است. عثمانی یک سوی جنگ و چهار کشور صربستان، یونان، بلغارستان و مونته نِگرو طرف دیگر آن بودند. قدرت های اروپایی محرّک جنگ و رساننده کمک به این چهار کشور بودند زیرا که کمر به انهدام عثمانی و دست کم راندن آن از اروپا بسته بودند.
در نشست لندن، روسیه، آلمان، انگلستان، اتریش [در آن زمان یک امپراتوری] و ایتالیا تصمیم گیرندگان بودند. بر این نشست محدود همانند امروز نام کنفرانس بین المللی [کدام ملل؟!] گذارده بودند. این نشست، آلبانی را یک کشور مستقل اعلام کرد و کوشید که صربستان راهی به دریای آدریاتیک نداشته باشد [که این سیاست هنوز به قوّت خود باقی است]. نشست لندن کوزوو را میان صربستان، آلبانی و مونته نگرو تقسیم کرد تا استخوان لای زخم باشد، تکلیف مقدونیه را [که بلغارستان، یونان و صربستان نسبت به آن نظر داشتند] روشن نکرد تا آتش اختلاف زیر خاکستر باقی بماند و قسمت شمالی منطقه تراس Thrace (تراکیا) را که میان دریای سیاه و دریای اژه قرارگرفته است [و یونان و رومانی نسبت به آن ادعا داشتند] به بلغارستان داد. به این ترتیب هیچیک از چهار کشور صربستان، یونان، بلغارستان و مونته نِگرو راضی نشدند و به همین جهت جنگ دوم بالکان از 16 ژوئن 1913 آغاز شد. جنگ اول بالکان عثمانی را پس از قرنها سلطه، جز از یک منطقه کوچک [منطقه غرب استانبول و شمال دریای مرمره] از اروپا بیرون راند. با اخراج عثمانی از اروپا؛ رقابت انگلستان، روسیه، فرانسه و آلمان بر سر بلعیدن مناطق عربی امپراتوری عثمانی شدت یافت. در این میان ایتالیا هم وارد میدان شده و برای امپراتوری روم شدن تصمیم گرفته بود که از شمال آفریقا شروع کند تا در برابر لندن قرار نگیرد. انگلستان چهار چشمی روسیه را می پایید تا قول و قرارهای سابق برنخورد و فیل مسکو هوس هندوستان نکند. آلمان نقشه دیگری داشت و آن احیاء امپراتوری پارسیان و از این راه ایجاد سد و درد سر برای رقیبان دیگر بود و در اجرای این نقشه، یک شعبه جاسوسی و جمع آوری اطلاعات و تحریک در استانبول ایجاد و یک دیپلمات باهوش و تاریخدان خود به نام ویلهلم واسموس Wilhelm Wassmuss را روانه ایران ساخته بود تا ایرانیان را برانگیزاند.
1961 – رافائل لئونیداس تروخیو دیکتاتور نظامی دومینیکن که مدت طویلی بر این کشور سیطره داشت در شهر سانتو دومینگو پایتخت ترور شد.
زادروزها
۱۸۱۴ – زادروز میخائیل باکونین انقلابی روس ، از بنیانگذاران آنارشیسم
۱۹۰۸ – زادروز هانس اولوف گوستا آلفون مهندس و فیزیکدان سوئدی ، برنده جایزه نوبل فیزیک سال ۱۹۷۰
۱۹۰۹ – زادروز بنی گودمن نوازنده کلارینت و رهبر ارکستر جاز آمریکایی
۱۹۳۴ – زادروز الکسی لئونوف فضانورد روسی
۱۹۵۵ – زادروز برایان کبیلکا شیمیدان آمریکایی ، برنده جایزه نوبل شیمی سال ۲۰۱۲
۱۹۸۰ – زادروز استیون جرارد فوتبالیست انگلیسی
درگذشتها
۱۵۷۴ – درگذشت شارل نهم پادشاه فرانسه
۱۶۴۰ – درگذشت پیتر پل روبنس نقاش آلمانی
۱۷۴۴ – درگذشت الکساندر پوپ شاعر و منتقد انگلیسی
۱۷۷۸ – درگذشت فرانسوا-ماری آروئه با نام مستعار وُلتر، فیلسوف و نویسنده فرانسوی
۱۹۱۸ – درگذشت گئورگی پلخانف، نظریهپرداز مارکسیست و بنیانگذار جنبش مارکسیستی در روسیه
۱۹۶۰ – درگذشت بوریس پاسترناک شاعر و نویسنده روس ، برنده جایزه نوبل ادبیات سال ۱۹۵۸
۱۲۸۹ – درگذشت الیزابت بلکول، نخستین پزشک زن در آمریکا، مبارز راه حقوق زنان و مخالف بردهداری