گفتگو اختصاصی با شهلا زلاند

یادداشت: فرهمند علی‌پور، روزنامه‌نگاری ایرانی مقیم ایتالیاست.  او درباره‌ی علاقه‌اش به افغانستان چنین می‌نویسد:

من تا به یاد می آورم، علاقمند به افغانستان و افغان ها بوده ام.چیزی در درون من بود ، که مرا به سمت آنجا می کشانید.

شاید علاقه به تاریخ و نام هایی که همیشه در ذهنم شکوهمند بودند بلخ،مزار، هرات، کابل  غزنی…شاید هم لهجه شیرین و زیبای مردمانش بود. وی گفتگئی را با شهلا زلاند انجام داده که برای اولین بار در شماره ( 97 ) ماهنامه دوربین به نشر رسید.

گفتگو با شهلا زلاند

تصویر مرتبط

شهلا زلاند یکی از ستاره های آواز افغانستان است. پدر و برادر او هر دو هنرمندان شناخته شده ای در ایران و افغانستان هستند. مادر او سارا زلاند و خاله او ژیلا نیز ترانه های پر خاطره ای را برای نسل گذشته افغانستان اجرا کردند.

از پدر او جلیل زلاند، به عنوان یکی از بنیانگذاران موسیقی افغان نام برده می شود. کسی که آهنگ های پر خاطره ای را برای شماری از خوانندگان سرشناس و مطرح ایرانی و افغان ساخت. آهنگ معروف “من آمده ام” که توسط خواننده معروف ایرانی خانم گوگوش اجرا شد، یکی از ساخته های جلیل زلاند است.

برادر او فرید زلاند نیز نامی معروف و معتبر میان آهنگسازان ایرانی است که برای دو نسل از بزرگترین ستاره های موسیقی ایران آهنگ ساخت.

شهلا هشت ساله بود که به ایران آمد. فضای باز فرهنگی زمان حکومت شاه را در ایران تجربه کرد و شاهد رویداد تاریخی انقلاب ایران بود. سپس و در میانه سال های دهه ۸۰ میلادی بود که به آمریکا رفت تا در کنار خانواده هنرمند خود باشد.

در آمریکا، به تشویق و اصرار پدر بود که کار آوازخوانی را آغاز کرد. پدر اصرار داشت که ترانه و آواز افغان در غربت زنده بماند. در سال هایی که طالبان در افغانستان حکومت می کردند و تلاش داشتند تا افغانستان را از هنر و هنرمند خالی کنند، شهلا زلاند و خانواده اش در آمریکا تلاش می کردند تا خاطره سالهای خوب پیش از جنگ را برای افغانها زنده نگه دارند.

سه سال پیش و با مناسب تر شدن وضعیت در افغانستان، برخلاف بسیاری از هنرمندان افغان، شهلا زلاند تصمیم گرفت تا به میهن خود بازگردد. او پیش از ترک آمریکا ترانه معروفی به نام “دخت افغان” را نیز اجرا کرد و سپس راهی سرزمین مادری شد. آهنگی که به خوبی نشان می داد که شهلا با چه قصد و نیتی راه کابل را در پیش گرفته است.

آهنگساز این ترانه را برادر، فرید زلاند بر عهده داشت و ترانه آن را نادیا انجمن سروده است. ترانه حکایت سختی ها و ظلم هایی است که بر جامعه زنان افغان می رود، به خصوص در دورا تاریک حکومت طالبان. در جایی از ترانه از زبان زن افغان می شنویم که:

نیست شوقی که زبان باز کنم، از چه بخوانم؟

 من که منفور زمانم، چه بخوانم چه نخوانم

چه بگویم سخن از شهد که زهر است به کامم

 وای از آن مشت ستمگر که بکوبیده دهانم

 اما سرانجام ترانه سرا هم به تلخی همین ترانه بود. نادیا انجمن که از او به عنوان یکی از استعدادهای شعر افغان یاد می شد .

شهلا زلاند این روزها در کابل است. او تنها داور زن و یکی از چهار داور برنامه “ستاره افغان” است. برنامه ای که تلاش می کند تا استعدادهای تازه آوازخوانی افغانستان را پیدا کند. این برنامه که از شبکه خصوصی “طلوع” پخش می شود، توانسته است به یکی از محبوب ترین برنامه های تلویزیونی این کشور تبدیل شود و برای ساعتی هم که شده فکر کردن به جنگ، خشونت و خونریزی را از افغانها دور کند و به آنها امیدهای تازه بخشد.

با شهلا زلاند گفتگویی تلفنی انجام دادم. او در این مصاحبه از سختی ها و امید ها می گوید، از اینکه “با مشت” به استقبال او آمده اند و می خواهند که او افغانستان را ترک کند و به آمریکا بازگردد. او اما می گوید که تا آخر مبارزه خواهد کرد و در افغانستان خواهد ماند.

نتیجه تصویری برای شهلا زلاند

خانم زلاند برنامه “ستاره افغان” به یکی از پربیننده ترین برنامه هاي تلویزیونی افغانستان تبدیل شده است. شما فکر می کنید این برنامه تنها به دنبال برگزاری یک مسابقه سرگرم کننده تلویزیونی است؟

شهلا زلاند: خب همانطور که شما می دانید افغانستان سالها در جنگ به سر می برد. تلویزیون طلوع هم از زمانی که به راه افتاده است در زمینه فرهنگ و موسیقی بسیار فعال بوده است.

در چند سال اخیر هم برنامه “ستاره افغان” راه اندازی شد. برنامه ای که بسیار موفق شد و پرمخاطب. اما در این دو سال طرفداران بیشتری هم پیدا کرده است. البته نمی خواهم بگویم که این افزایش موفقیت فقط به خاطر حضور من در این دو سال اخیر بوده است. خب اوایل که من آمده بودم خیلی ها مرا نمی شناختند. بیشتر مرا به خاطر خانواده ام می شناختند اما بعدها با خود من بیشتر آشنا شدند. اینکه من تا چه اندازه وطن خود را دوست دارم و می خواهم خدمتی برای میهنم انجام بدهم و با همین قصد و نیت بود که آمریکا را ترک کردم و به افغانستان برگشتم.

این برنامه اما هم سرگرم کننده است و هم اینکه کارکرد فرهنگی دارد. تاکنون هم این برنامه موفق شده است چهره های تازه موسیقی و آوازخوانی را به جامعه افغانستان معرفی کند.

پرسش: پس شما معتقدید که این برنامه توانسته است بر روی فرهنگ در افغانستان تاثیر گذار باشد.

پاسخ: بسیار زیاد. در این زمینه به نظرم برنامه بسیار موفق بوده است. در تمام افغانستان و حتی خارج از کشور بسیاری ها منتظر پنج شنبه و جمعه شب هستند تا پای این برنامه بنشینند و قسمت تازه آن را دنبال کنند. مردم این برنامه را واقعاً دوست دارند. موسیقی را واقعا مردم با شور و شوق پذیرفته اند. در خیابانها و تاکسی در باره این برنامه و موسیقی حرف می زنند. مثل کسی که از آب دور بوده است، تشنه بوده و حالا به آب رسیده است..
پرسش: در یکی از قسمت های برنامه اتفاق جالبی افتاد. اینکه شما بر سر حمایت از یکی از شرکت کنندگان دختر، وارد جدال با بقیه مجریان مرد شدید. شما اعتقاد داشتید که باید از خانم های شرکت کننده حمایت بیشتری کرد. اما مجریان مرد معتقد بودند که باید فارغ از جنسیت، کار شرکت کنندگان را قضاوت کرد.
پاسخ: من در تمام این سالهای طولانی رنج و محنت در افغانستان ، اخبار را با نگرانی و درد دنبال می کردم. می دیدم و می بینم که چه ستم ها و ظلم هایی نسبت به زنان افغانستان روا داشته می شود. زمانی که پدر من در آمریکا درگذشت و زمانی که آن همه احساس ایشان را به وطن می دیدم، تصمیم گرفتم هر چه در آمریکا دارم را بگذارم و به کشور باز گردم. برخی از دوستانم با نگرانی از من می خواستند که بیشتر بمانم و منتظر باشم تا کشور امن شود. می خواستند که فعالیت هایم را در آمریکا ادامه دهند. اما من تصمیم دیگری گرفته بودم. چون نمی توانستم بیش از این در آن سوی دنیا بمانم و نظاره گر باشم. وقتی می دیدم جنایت هایی در حق زنان روا داشته می شود، بینی و گوش زنان را می بریدند و شان انسانی زن را نادیده می گرفتند، درد می کشیدم.

اینجا هم من از شرکت کنندگان زن حمایت می کنم. معتقدم که باید نسبت به زنان تبعیض مثبت صورت بگیرد. آنها را بیشتر تشویق کنیم تا وارد مسائل اجتماعی و فعالیت های جامعه شوند و احساس انزوا نکنند. فکر نکنند محیط اجتماعی، محیط مردانه است. باور کنند که این محیط همانقدر که به مردان تعلق دارد به زنان نیز تعلق دارد. چه بسا در برخی از زمینه ها شایستگی زنان بیشترهم باشد. حمایت من از شرکت کنندگان خانم اما هرگز به معنای نادیده گرفتن تلاش های شرکت
کنندگان مرد نیست. هرگز به این معنا نبوده است که باید از امتیاز پسران کم کرد و حق آنها را نادیده گرفت و به امتیاز دختران اضافه کرد.

********

البته که همه اینجا درد کشیده اند، زنان و مردان. من پسران جوانی را می بینم که می آیند و به خاطر وضعیت کشور گریه می کنند و اشک می ریزند. اما این هم روشن استم که در این وضعیت زنها دردها و رنج های بیشتری کشیدند برای همین هم من تلاش می کنم تا به زنان کمک کنم.

پرسش: یکی ازمهمترین کارهای شما، یک ترانه ای به نام “دخت افغان” است. فکر می کنم بعد از انتشار این آهنگ بود که روانه افغانستان شدید درست است؟

پاسخ: بلي. در همان سال ۲۰۱۱ و پیش از ترک امریکا آهنگی را اجرا کردم که برادرعزیزم فرید زلاند آهنگساز آن بود و با همین آهنگ به افغانستان آمدم. آهنگ هم بسیار مورد استقبال قرار گرفت. شاعر این ترانه هم خانم “نادیا انجمن” بود. زنی که در دوران حکومت طالبان در شهر هرات به اسم محفل گلدوزی، زنان را جمع می کرد و محفل شعرخوانی برپا می کرد و به تحصیل و آموزش زنان می پرداخت. این ترانه و آهنگ برایم پر درد بود. درست پس از درگذشت پدر بود که این آهنگ را خواندم و سپس به افغانستان آمدم. بعد از بازگشت به میهن، تلویزیون طلوع از من دعوت کرد تا در این برنامه حضور پیدا کنم. اینجا باید از تلویزیون طلوع و تلاش هایش یاد کنم و تشکر کنم.
پرسش: در این دو سه سالی که به افغانستان برگشتید، برای خود شما و فعالیتی که انجام می دهید، محدودیتی هم وجود داشته؟

پاسخ: بلي، بسیار زیاد. شما وضعیت افغانستان را می دانید. می دانید وضعیت برای زنی که از خارج از کشور آمده است و می خواهد تلاشی انجام دهد را با مشت جواب می دهند و مقابله می کنند. اما من مبارزه می کنم و می ایستم، نمی گذارم سرکوبم کنند. من برای همین به افغانستان آمدم، آمدم برای مبارزه. در همین فیس بوک فحاشی می کنند، تهدید می کنند، زنگ می زنند ، اذیت می کنند. می خواهند که ما را از میهن خود فراری دهند. تا دوباره افغانستان در دست همین انسانهای ظالم بماند. دخترانی می آیند و گریه می کند و می گویند شما برای ما امید آورده اید و اینجا بمانید.

من در بسیاری از این برنامه ها، برنامه هایی که شادی و مفرح بخش هستند گریه می کنم وقتی دردها و محدودیت ها را می بینم. دخترانی که با من تماس میگیرند و در تلفن برای من آواز می خواند اما می ترسند که در جمع حضور یابند. خوشبختانه نه تنها من بلکه زنان بسیاری هم هستند که مانده اند و برای تغییر مبارزه می کنند.

پرسش: این روزها در خصوص خروج نیروهای خارجی در پایان سال ۲۰۱۴ و قرارداد امنیتی میان آمریکا و افغانستان، بسیار صحبت می شود. نگرانی هایی از بابت وضعیت آینده زنان افغان مطرح می شود. شما به این موضوع چگونه نگاه می کنید؟

پاسخ: مشخصا وضعیت برای زنان بدتر خواهد شد و امنیت ضعیف تر خواهد شد. می خواهم بگویم مملکت به باد فنا خواهد رفت و وضعیت مصیبت باری در انتظار زنان افغان خواهد بود. من نمی دانم در پشت پرده سیاست چه می گذرد اما می دانم که دولتمردان باید به فکر امنیت کشور باشند. من وقتی از خانه بیرون می روم انقدر چهره فقرخصوصا در میان زنان و کودکان را می بینم. می بینم که وضعیت هم اکنون هم بسیار آشفته است و می دانم که اگر امنیت از این کشور برود و دوباره طالبان مستقر شوند وضعیت زنان حتی از ده سال پیش هم بدتر خواهد شد.

پرسش: دورنمای وضعیت موسیقی را در افغانستان چگونه می بینید؟

پاسخ: خب همه چیز وابسته به امنیت است و اوضاع امنیتی در سالهای آینده. در حال حاضر اما هنوز بسیاری از مردم افغانستان آهنگ های سی سال پیش، چهل سال پیش را ترجیح می دهند. دلیل آنهم این است که نتوانسته ایم تعداد زیادی خوانده خوب معرفی کنیم. سطح شعر ها و آهنگ ها بسیار پائین آمده است. دانش موسیقی بسیار پائین است. کار آهنگسازی و انتشار ترانه بسیار ساده شده است برای همین هر کس که می تواند خواننده و آهنگساز می شود اینگونه است که سطح ترانه ها به شدت نازل شده است. البته من همه خواننده ها و آهنگ سازها را نمی گویم. چهره های خوبی هم پا به عرصه گذاشتند. اما خب به طور کلی وضعیت مناسبی نیست.

اگر نیروهای دانش آموخته و با تجربه و خوب ما که خارج از کشور هستند برگردند حتما می توان به وضعیت آینده موسیقی افغانستان امیدوار تر بود. من خود با جود اینهمه انفجار و نا آرامی خواستم که برگردم و تلاش کنم برای بهبود وضعیت موسیقی در میهنم.

پرسش: خانم زلاند شما موسیقی ایرانی را هم دنبال می کنید؟

پاسخ: بلي، صد در صد. برادر من ۱۲ ساله بود که به ایران رفت. پدر من ایشان را فرستاد ایران تا درس بخواند و در ۱۷ سالگی هم اولین آهنگ را برای خانم گوگوش ساخت. ایشان نقشی پر رنگ در موسیقی ایران دارد و آهنگهایی برای خانم گوگوش، ابی و داریوش ساخت . اینها خواننده هایی هستند که منهم انها را دوست دارم، کارهایشان را همیشه دنبال می کنم. ایشان البته اکنون بیشتر با نسل جوان تر کار می کنند چون بالاخره اعتقاد دارند خوانندگان بزرگ راه خود را یافته اند و اکنون نوبت نسل تازه تری است. فرید دوست دارد با خوانندگان جوان افغان هم کار کنند اما خب باید شرایط آن فراهم باشد، تا بتوان کاری کرد.

پرسش: و خواننده محبوب شما ؟

– پاسخ با خنده – هر کس خوب بخواند من دوستش دارم. من اما با آهنگ های خانم گوگوش بزرگ شدم. با داریوش، ستار اینها خاطرات دوران بچگی من هستند خاطرات امروزم هستند.

پرسش: در افغانستان کارهای کدام خواننده را می پسندید؟

پاسخ:خواننده های خیلی خوبی در افغانستان حضور داشته اند و حضور دارند. من می خواهم اما درباره نسل آینده حرف بزنم. درباره یکی از همین شرکت کنندگان در برنامه کنونی ستاره افغان بگویم. درباره آرش بارز، که خیلی خوب درخشیده . سبک کار آرش از همان سبک هایی هست که من دوست دارم. صدایش و شخصیتش را دوست دارم.حتی به او قول دادم که از برادرم بخواهم که به او کمک کند.

اشاره کردید به آرش، شرکت کننده ای که تاکنون بسیار خوش درخشیده است. در ابتدای مسابقه اما زمانی که آرش شرکت کرده بود ، شما و مجری ها نسبت به لهجه وی که نزدیک به لهجه ایرانی بود، اعتراض کردید.

پاسخ: نه، من اتفاقا کسی بودم که به بقیه مجری ها اعتراض کردم و گفتم مسئله لهجه را وسط نکشید. ما امروز آهنگهایی چینی و آمریکایی هم گوش می کنیم. اساسا در دنیای موسیقی نباید جای چنین حرفهایی باشد. من مخالف این موضوع بودم. من خودم به اینها گفتم که آرش ساکن هرات است و خب طبیعتا هراتی ها لهجه نزدیکی به ایرانی ها دارند اتفاقا لهجه زیبایی هم دارند. حتی اصلا اگر لهجه ایرانی هم باشد. آنها خواهران و برادران ما هستند. نباید مسئله لهجه را وارد می کردند.

پرسش: فکر می کنید آیا روزی فرا خواهد رسید که شرکت کنندگان در یک برنامه استعداد یابی برای آواز خوانی و موسیقی، فارغ از ملیت های خود در این مسابقات شرکت کنند و با یکدیگر به رقابت بپردازند؟ مثلا شرکت کنندگان از تاجیکستان، ایران و افغانستان با هم رقابت کنند فارغ از مسله ملیت؟

پاسخ: بلي ، بلي صد در صد. امیدوارم که این دغدغه امنیتی سال ۲۰۱۴ در کشور ما رفع شود و وضعیت به گونه ای شود که بتوان چنین ایده ای را برپا کرد. برادر من فرید هفته پیش و پس از چهل و سه سال، برای چند روز به افغانستان برگشت. قرار است که بنیادی به اسم پدرمان راه بیندازیم و همه این برنامه ها تحت این بنیاد راه اندازی خواهند شد تا خوانندگان ایرانی، تاجیکی و افغان بتوانند در کنار هم فعالیت کنند. هم در کابل هم برای ایرانی ها مثلا در دبی چون در تهران که بعید است بتوان چنین برنامه ای را تدارک دید. بهرصورت چنین ایده و برنامه ای هست و امیدواریم که بتوانیم چنین گامی را برداریم.

پرسش: آیا نکته ای هست که بخواهید اضافه کنید؟
پاسخ: من میخواهم از این فرصت استفاده کنم و پیامی به مردم افغانستان بدهم. اینکه همه ما باید یکی شویم اینکه اهل کدام منطقه هستیم، مذهب مان چیست را باید کنار بگذاریم. بگذاریم زندگی کنیم و زیبایی های زندگی را لمس کنیم و ببینیم. شرایطی را فراهم کنیم تا هم میهنان ما که در خارج از کشور هستند به کشور برگردند و به فکر آبادانی و پیشرفت کشور باشند.شرایطی را فراهم کنيم که کودکان بتوانند در امنیت و آرامش درس بخوانند و میهن از آشوب و سایه جنگ دور شود.

******

 

 

 

درباره admin

مطلب پیشنهادی

اعتراض هنرمندان به ثبت هنر مینیاتور و خوش‌نویسی به‌ نام ایران و ترکیه در یونسکو: «میراث مشترک است»

یکی از دلایلی که تمایل کشورهای منطقه برای تصاحب ارزش‌های فرهنگی افغانستان را افزایش داده، …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *