موسیقی سنتی و نغمه های محلی هرات که سال ها رونق بخش مجالس این سرزمین بودند، رفته رفته رو به خاموشی و فراموشی
می رود . جای این موسیقی دلنشین را موسیقی مدرن گرفته و تعداد نوازندگان موسیقی فولکور هم بسیار کم شده اند.
به هر حال نباید از موسیقی سنتی و آواز خوانان محلی غافل شد. در این میان میتوان به آواز خوانانی بی بدیل عرصه موسیقی محلی در ولایت هرات اشاره کرد . استاد خالوی شوقی و ناوک، نمونه هایی قابل اشاره در این زمینه هستند .
به همین منظور در این شماره از دوربین ، زندگی نامه خالوی شوقی را ترتیب داده ایم که با هم می خوانیم:
۱۳ جوزا ، برابر بود با پنجاه وچهارمین سال درگذشت خالوی شوقی، یکی از نخستین آوازخوانان رادیو کابل که در سال ۱۳۴۰ خورشیدی در هرات درگذشت.
خالوی شوقی که اسم اصلی او نجف علی بود، در سال ۱۳۰۵ خورشیدی در شهر هرات متولد شد. پدرش مرادعلی نام داشت و پیشهاش شالبافی بود.
نجفعلی، لقب شوقی را تحت تأثیر کریم شوقی که از اولین آوازخوانان رادیو کابل بود، برای خود انتخاب کرد و بعدها مردم او را «خالو» و «خالو جان» لقب دادند.
خالو تحصیلات خود را فقط تا صنف هفتم ادامه داد و به شغل ابریشمبافی که پیشة پدریش بود، روی آورد. او از همان آغاز جوانی صدایی گیرا و خوشی داشت و هرکسی که صدای او را میشنید، شیفتة صدایش میشد.
«عبدالوهاب مددی» در کتاب «سرگذشت موسیقی معاصرافغانستان» نوشتة است: «او« از همان آوان جوانی صاحب آواز گیرا و پرلطفی بود. او روزها پشت کارگاه ابریشمبافی مینشست؛ ابیات شورانگیز ولایات هرات، غور و بادغیس را زمزمه میکرد و چنان نیکو میخواند که کارگران، شیفتة آوازش میشدند.»
او هرچند در طول زندگی هنری خود استادی نداشت و هیچوقت شاگرد کسی هم نشد؛ ولی ترانههای محلی و سرحدی را با سوز و شوری خاص میخواند که تاکنون چنین صدایی در موسیقی افغانستان کمتر شنیده شده بود.
بعد از تأسیس مجدد رادیو کابل در سال ۱۳۲۰ خورشیدی، خالو از هرات راهی کابل شد و در سال ۱۳۲۵ همکاری خود را در کنار هنرمندان اندک دیگری که در آن روزگار با رادیو کابل همکاری میکردند، آغاز کرد.
بعد از اینکه مدتی خالو در رادیو کابل آواز خواند و جایگاه او در این رسانه تثبیت شد، از ناوک هروی که همشهری و دوست او بود، دعوت کرد، به کابل بیاید و در کنار او فعالیت کند.
خالوی شوقی با آنکه در اجرای ترانهها و آهنگهایش در رادیو بدیلی نداشت؛ ولی اینک فقط ۵ آهنگ از او در دسترس است و چند آهنگ هم با ناوک هروی همخوانی کرده است که آن ترانهها نیز موجود است.
ناوک هروی که اسم اصلی او ذبیحالله بود، توسط خالو به رادیو کابل معرفی شد و آندو در نخستین مرحله از همکاری خود، یک آهنگ دوگانه اجرا کردند که از رادیو کابل بهطور مستقیم پخش شد.
روزی که این آهنگ دوگانه از رادیو کابل پخش شد، فضای جدید در میان مردم به وجود آمد و همگی زبان به تحسین این دو هنرمند جوان گشودند و بعد از این مرحله بود که خالو شوقی با ناوک هروی آهنگهای مختلف دوگانه اجرا کردند.
از مهمترین آهنگهای دوگانة خالو و ناوک میتوان از آهنگهای « تو را ای نور چشمان دوست میدارم»، «ساقی پرکن ساغر من»، « میدانم لیلی جان تو بیوفایی »،
« ز عشقت بیقرارم»، «لیلی لیلی جان»، «از آنروزی که رفتی از بر من»، «بیا تا گندم یک دانه باشیم»، «چه کنم بیتو»، «حالا که رسوا شدهام آمدی» و«موسم گل» را نام برد.
خالو شوقی مدت ۱۵ سال با رادیو کابل همکاری داشت و در این مدت یکی از بهترین آوازخوانان رادیو کابل بود و اکثر آهنگهایی که در آن زمان میخواند، بهطور مستقیم پخش میشد و ضبط نمیشد.
در شمارة هفتم، سال بیستم مجلة «پشتون ژغ» که در سال ۱۳۴۰ خورشیدی در کابل منتشر شده است، نوشتهای در سوگ خالو با نام «مرگ سرایندة شوقی» منتشر شده، و در آن تأکید شده است که «او« ترانههای محلی هرات و سرحدات آن را با شور و لطف زیاد و صدای دلنشینی میخواند. وی کوشید در مدت پانزده سالی که آوازخوان رادیو بود، سبک و روش خاصی را در اجرای آهنگهای و ترانههای خود تعقیب نماید و همین شیوة خاص هنری او بود که بر محبوبیت بیشترش افزود.»
عبدالوهاب مددی، کارشناس و مورخ تاریخ موسیقی افغانستان، بر این عقیده است که حسادتها و رقابتهای بیموردی که
مسئولان ادارة موسیقی وقت رادیو با او داشتند، آوازها و ترانههای زیادی از او را ثبت و حفظ نکردند.
هرچند که گفتههای عبدالوهاب مددی موثق است و بیمهریهایی در مورد خالوی شوقی صورت گرفته است؛ ولی نباید این نکته را نیز از نظر دور داشت که خالو در جوانی درگذشت و در زمان حضور او در رادیو امکان ثبت آهنگ روی نوار کاست میسر نبوده است، چنانکه در مورد کریم شوقی نیز چنین بوده است.
مددی بر این باور است که بدون تردید خالو شوقی بهترین آوازخوان هرات در نیمقرن گذشته بوده و تاکنون کسی به پای او نرسیده است.
خالو شوقی در اجرای آهنگهای محلی صاحب سبکی خاص بود، هرچند بعد از مرگ او، آوازخوانان زیادی از سبک او تقلید کردند و آنگونه که در کتاب سرگذشت موسیقی افغانستان آمده است، از مشهورترین آنها میتوان از «غلام دستگیر سرود» نام برد؛ ولی تاکنون هیچکس دیگری نتوانسته است جای خالو را پر کند و تا امروز صدا و سبک او در میان هنرمندان هرات احساس میشود.
خالو در جوانی و در زمان اوج حضور هنری خود در رادیو کابل، به بیماری سرطان دچار شد و خیلی زود این بیماری او را زمینگیر کرد.
عبدالوهاب مددی که در آن دوران خود در رادیو کابل در کنار خالو آوازخوانی میکرد، میگوید: «او هرچند در یکیـدوسال اخیر زندگیاش علیل و زمینگیر شده بود؛ اما بازهم با دلی آکنده از شوق و آرزو گاهی پشت میکروفون (بلند گو) رادیو حاضر میشد و علاقمندان آوازش را محفوظ میساخت تا آنکه درد سرطان روزبهروز اندام قوی و پرگوشت وی را کاهید و چنان کاهید که خالو ـکه در کابل تمام درهای امید را به رویش بسته میدیدـ راهی هرات شد و در آنجا ناامیدانه به انتظار دقایق واپسین حیات نشست.» خالو بعد از درگذشت بر دوش مشتاقان صدای خود تا صحن زیارت سلطان میر عبدالواحد شهید در هرات تشییع و به خاک سپرده شد.
غزل
بیا تا گندم یک دانه باشیم بیا تا آب یک رودخانه باشیم
چو شب هایت کنی دستی به گردن
چو روزهایم ز هم بیگانه باشیم
تو سفر کردی به سلامت تو مرا کشتی ز خجالت
دیگه حرف آشتی نباشه
با تو قهرم تا به قیامت
چه کنم با درد محبت
به تو دیگر کرده ام عادت
دیگه حرف آشتی نباشه با تو قهرم تا به قیامت
تو غرور مرا بشکستی
که یکی نامه برام نفرستی
به غریبه مگر دل بستی
تو سفر کردی به سلامت تو مرا کشتی ز خجالت
دیگه حرف آشتی نباشه
با تو قهرم تا به قیامت