امروز 2 ماه جدی برابر با 23 دسامبر تقویم میلادی است. روزی که در افغانستان و جهان اتفاقات زیادی به وقوع پیوسته است و ما به مرور برخی از این وقایع میپردازیم.
رویداد ها:
تولد امیر دوست محمد خان/۱۷۹۳
امیر دوست محمد خان كه در عهد محمودشاه حكمران غزنی بود، در سال 1863 رسماً به عنوان امیر و سردار افغانستان تعیین شد، وی وقتی زمام امور را در دست گرفت كه دو امپراطوری بزرگ روسیه و انگلیس سرگرم پیشروی ها و توسعه قلمرو خویش بودند و افغانستان بصورت مانع و حد فاصل طبیعی و كوهستانی در میان این دو قدرت قرار داشت. هنگامیكه دوست محمد خان در مبارزه با سیكها كه قدرت پنجاپ را بدست آورده بودند از انگلیس كمك خواست، آنها حاضر نشدند كه به وی كمك كنند؛ زیرا آنها آخرین حملات دوران احمدشاه بر هند را هنوز به خاطر داشتند واجازه نمی دادند تا افغانها این مردمان حادثهجو تهدیدی برای سلطه آنان بر هند باشند. بنابراین به بهانه سیاست عدم مداخله در امور همسایگان از كمك به امیر ابا ورزیدند. دوست محمد خان به ناچار دست به دامان تزار روس شد و وی به امیر وعده داد كه دولت او در استرداد پیشاور به حكومت افغانی همكاری خواهد كرد.
انگلیس خطر را بسیار جدی تلقی نموده و اعلام كرد كه برای حفظ هند از یورش روسیه لازم می داند تا در كابل یك حكومت متحد ودوست با انگلیس روی كار بیاید، در این وقت شاه شجاع، شاهزادۀ مخلوع مدعی شد كه هرگاه انگلیسها در رسیدن به حكومت كابل به وی كمك كنند، او حاضر است پیشاور را به سیكها واگذار نماید.
سرانجام در 1254ق. / 1840م. ارتش انگلیسی شاه شجاع را به كابل آوردند وبر تخت سسلطنت نشاندند، دوست محمدخان به بخارا پناه برد. دركابل شاه شجاع به ظاهر شاه بود اما همۀ اختیارات در دست مكناتن نمایندۀ بریتانیا مقیم كابل قرار داشت. اشغال كابل توسط بریتانیا اگرچه به آسانی صورت گرفت اما به زودی به مصیبتی بزرگ برای آنها تبدیل گردید. نبردهای چریكی به رهبری دوست محمدخان و پسرش اكبرخان شدت گرفت، مكناتن و معاونش كشته شدند وعرصه چنان بر انگلیسها تنگ شد كه به ناچار از كابل عقب نشینی وتقریباً 16 هزار تن از سپاهیانشان نابود شد. شاه شجاع نیز به قتل رسید وباری دیگر مسند حكومت به دست امیر دوست محمد خان افتاد، وی پیش از فرارسیدن مرگش به سال 1862 توانست افغانستان را در همان محدودهای كه امروزه است متحد ویكپارچه سازد.
پس از مرگ دوست محمد خان پسرانش مانند پسران تیمورشاه به خاطر بدست آوردن تخت وتاج به جان هم افتادند، وعاقبت شیرعلی خان در سال 1867 به حكومت رسید.
در دوران حكومت شیر علی خان دولت انگلیس یك هیأت سیاسی را به طرف كابل فرستاد، اما نگهبانان مرزی افغانستان هیأت مزبور را متوقف ساخته واجازۀ ورود به افغانستان ندادند. انگلیس كه از این رفتار حكومت كابل به خشم آمده بود اعلام كرد كه حكومت افغانستان باید از این عمل خود عذر خواهی كند وبه هیأت انگلیسی اجازه ورود به كابل بدهند. توضیحات امیر شیر علی نیز انگلیسی ها را قانع نكرد؛ لذا دومین جنگ انگلیس و افغانها درگرفت.
پس از وفات شیر علی خان فرزندش یعقوب خان به حكومت رسید، وی به همۀ خوسته های انگلیس كه مهمترین آن عبارت بود از این كه افغانستان باید روابط خود را با سایر كشورهای خارجی بارأی و مشورت انگلیس تنظیم كند، گردن نهاد.
نمایندگانی را كه انگلیس بنابر مفاد معاهده صلح گندمك، در سال 1879م. به كابل اعزام نموده بودند چند هفته بعد به دست افغانها به قتل رسیدند. از این رو سرلشكر تازه نفس انگلیسی كه هنوز آسیبی ندیده بود وارد وارد صحنه شده، كابل و قندهار را اشغال كردند ویعقوب خان بعد از مدت كوتاهی به هند تبعید شد.
انگلیسی ها پی بردند كه اشغال افغانستان كار چندان مشكلی نیست اما نگهداری آن بسیار دشوار است، بنا براین نیاز بود تا فردی كه هم مورد قبول مردم باشد و هم نزد انگلیسی ها مقبولیت داشته باشد برای حكومت بر افغانستان برگزینند و این امیدشان در وجود عبدالرحمن خان متحقق شد. عبدالرحمن خان فرزند امیر محمد افضل خان از نوادگان امیر دوست محمد خان، فردی خود كامه بود، وی نه صدر اعظم داشت و نه وزیر وتمام قدرت دولتی در شخص خود او متمركز بود.
او در تشكیل یك ارتش قوی و منظم توفیق بیشتری یافت وباهمین نیروها توانست مخالفان خود را در سراسر كشور سركوب نماید.
هلاکت ولیام مکناتن/ 23 ماه دسامبر 1841
ویلیام مکناتن سفیر وقت بریتانیا در کابل توسط وزیراکبرخان به هلاکت رسید. محمد اکبرخان معروف به وزیر اکبرخان، سردار و امیر افغانستان از دودمان بارکزایی بود. وی فرزند دوستمحمد خان، بنیانگذار سلسله بارکزایی است. وزیر اکبرخان در مقام سردار و فرمانده لشکر پدرش، نقش مهمی در وقایع جنگ اول افغان و انگلیس داشت.
تعدادی از سربازان شوروی در میدان هوائی بگرام پیاده شدند./1358
بدنبال فزایش امخالفت های مردمی و شدت نبرد ها در نقاط مختلف کشور، نخستین نشانه ها از حضور نظامی سربازان شوروی سابق به هدف کمک به حکومت خلق و پرچم افغانستان، با فرود آمدن سربازان روسی در میدان هوایی بگرام، محقق شد.
این نظامیان با تسلط در این میدان هوایی، زمینه فرود آمدن طیاره های نظامی روسی را برای روز های بعد در این میدان هوایی، مساعد ساختند.
چند روز بعد نظامیان شوروی در میادین هوایی کابل و ولسوالی شیندند ولایت هرات نیز پیاده شدند و کنترول این میادین را هم بدست گرفتند. بدین ترتیب تجاوز شوروی سابق با ورود هزاران نظامی در ششم جدی همان سال کامل شد.
وفات کاشف آثار طلاتپه افغانستان/۲۰۱۳
در روز های سردِ خزان ۱۳۵۷ (۱۹۷۸ میلادی) گروهی از باستانشناسان افغانستان و روس تحت سرپرستی باستانشناس معروف روس ویکتور ایوانویچ سیریانیدی در میان تپههای ریگی شمال افغانستان در منطقۀ که به “طلا تپه” موسوم است و در ۵ کیلومتری شمال شهر شبرغان موقعیت دارد، در میان بیم و امید – بیم از احتمال درگیری های مسلحانه در منطقه (سال ۱۹۷۸ مصادف است با سال به قدرت رسیدن حزب دموکراتیک خلق افغانستان و آغاز درگیری های داخلی) و امید برای یافتن یکی از بزرگترین گنجینههای طلایی جهان باستان – مشغول کاوش و حفریات بودند تا پرده از رازی که دوهزار سال در دل خاک مدفون بود، بردارند.
ویکتور سیریانیدی که ریاست این گروه باستان شناسان را به عهده داشت، در سال ۱۹۲۹ در شهر تاشکند تولد شد و در همان شهر تحصیلات عالی خود را به پایان رسانید. او که در آسیای میانه نشو و نما یافته بود، به تاریخ و گذشته این خطه باستانی علاقه داشت و همین علاقه سبب شد تا نخستین کارهای باستانشناسی خود را در مناطق ازبکستان و ترکمنستان انجام بدهد که در نتیجه موفق به کشف مدنیتهای عصر برنز (هزاره سوم و دوم پیش از میلاد) در صحرای قراقروم شد.
او در سال ۱۹۶۹ به دنبال بقایای تمدنی که شامل مجموعه باستانی مرو – باختر میشد به افغانستان آمد تا حفریات خود را از شمال آمو دریا و صحرای قراقروم به جنوب آمودریا منتقل کند؛ زیرا میپنداشت که در این مناطق همانند صحرای قراقروم میتوان آثار بازمانده از مدنیتهای عصر برنز را دریافت کرد.
به باور سریانیدی مردمان دو سوی دریای آمو در طول تاریخ دارای تمدن و فرهنگ شبیه به هم بودهاند و حتی از لحاظ نژادی خویشاوند به شمار می روند. او حدود ۹ سال در جنوب آمو دریا به حفریات پرداخت و بسا نشانهها و آثار باستانی را که مربوط به مدنیتهای عصر برنز در افغانستان بود، پیدا کرد.
و اما در میان همه یافتههای او مهمترین کشف همانا دریافت گورستان شاهی در منطقۀ موسوم به طلا تپه بود که او در آنجا هفت گور را کشف کرد. اجساد در این گورها با هزاران قطعه طلا تزئین شده بودند و این یک کشف خارقالعاده در تاریخ باستانشناسی افغانستان و منطقه محسوب میشود.
سریانیدی موفق شد از شش گور مجموعاً ۲۱۶۱۸ قطعه اثر باستانی که شامل آثاری از طلا، نقره و عاج فیل میشد و هر کدام به شکل بسیار ظریف و زیبا اشکال مختلف مانند زیورآلات، کمربند، تاج، مجسمههای حیوانات افسانوی چون اژدهای بالدار، تندیسهای خدایان، شمشیر و خنجر را داشتند؛ بدست بیاورد، اما او به دلیل خرابی اوضاع امنیتی نتوانست در ساحه به حفریات خود ادامه بدهد و در نتیجه هفتمین گور حفرناشده رها شد که بعدها توسط مردم محلی و قاچاقبران آثار باستانی مورد دستبرد قرار گرفت و تاراج شد.
اجسادی که در شش گور کاوش شده قرار داشتند پنج زن و یک مرد را شامل می شدند؛ جسدی که در گور ششم قرار داشت، متعلق به یک زن جوان ۲۵ – ۳۰ ساله بود که تاجی از طلای ناب بسر داشت. تاج این شاهدخت باستانی طوری طراحی شده بود که در حین کوچ و حرکت بتوان آن را در هم پیچید و در جایی نگهداشت.
گنجینۀ طلا تپه به قبایل کوشانی که هنوز زندگی بادیه نشینی داشتند و تازه از سرزمین های آن طرف سیر دریا (سیحون) وارد حوزه باختر شده بودند، تعلق دارد. این قبایل که بر مهمترین شاهراه بازرگانی جهان باستان یعنی جادۀ ابریشم نظارت و فرماندهی می کردند، حدود یک قرن بعد امپراطوری وسیعی را که از آسیای میانه تا هندوستان را در برمیگرفت و از لحاظ شکوه و جلال همپای امپراطوریهای هان در چین و روم محسوب میشد، پایه گذاری کردند.
وقتی ما به آثار بدست آمده از طلاتپه نظر بیفگنیم شکوه و جلال کوشانیان را درک میکنیم، مردمانی که می توانستهاند حدود بیش از ۲۰۰۰۰ هزار قطعه آثار نفیس طلایی را همراه با اجساد اشراف زادگان شان دفن کنند بدون شک مردمانی ثروتمند، مرفه و باشکوه بودهاند.
پروفیسور سریانیدی که عضویت اکادمی علوم روسیه و انجمن انسانشناسی یونان را دارا بود، از خود حدود ۲۰ جلد کتاب و ۲۰۰ مقاله باقی گذاشته است که بیشتر آثارش در زمینههای تاریخ، فرهنگ و مدنیتهای باستانی مردمان آسیای میانه و افغانستان است.
جایگاه ویکتور سیریانیدی در میان باستان شناسانی که در افغانستان دست به حفریات زدهاند بدون شک در کنار کسانی چون پروفیسور فوشه، هاگن، لوئیس دوپری و در سطح جهان در کنار باستان شناسی چون هاوارد کارتر کاشف مقبرۀ توت عنخ آمون (۱۹۲۲)، فرعون سلسلۀ هژدهم مصر باستان، قرار دارد.
پروفیسور سریانیدی پس از ۹۱ سال عمر به تاریخ ۲۳ دسامبر ۲۰۱۳ درست سی و پنج سال و چهل و یک روز پس از کشف آثار طلا تپه که بدون شک مهمترین دستاورد زندگی علمی او محسوب می گردد و اهمیت منحصر به فردی برای تاریخ افغانستان دارد، چشم از جهان پوشید.
وفات طراح اولیه منظر جهاد « موزیم جنگ مردم افغانستان»/۱۳۹۶
در اوایل صبح روز شنبه، دوم ماه جدی سال 1396، استاد نصرالله سروری که طراح اولیه منظر جهاد در هرات خوانده می شود، درگذشت.
استاد نصرالله سروری در سال 1321 در ناحیه دوم شهر هرات زاده شد. او پس از تحصیل در رشته مخابره، از حربی پوهنتون کابل فارغ التحصیل شد و سالیان درازی در اردوی کشور خدمت کرد و در کنار آن به فعالیت های هنری در زمینه نقاشی پرداخت.
وی در ایام نوجوانی و جوانی تحت نظر اساتیدی چون : استاد خیر محمد خان ، کریم شاه خان، استاد هنرجو، استاد بهزاد سلجوقی و استاد احمد علی کهزاد که در زمینه هنر فعالیت چشمگیر داشتند، اصول اولیه هنر بویژه هنر نقاشی را آموخت.
اشتراک وی در یکی از جشنواره های هنری کشور هندوستان که در سال 1341 خورشیدی اتفاق افتاد، علاقمندی وی به هنر نقاشی را بیشتر ساخت. زیرا استاد سروری از این جشنواره هنری، جایزه معتبر لقب «گریت» به معنای (عالی) را بدست آورده بود.
علاوه بر این جایره، جوایز ، مقام ها و مدال های معتبر دیگری نیز در طول بیش از نیم قرن کار هنری، .به وی اهدا شده است که جایزه جهانی و عنوان «نگارگر محبوب افغانستان » در سال 1366 خورشیدی، از معتبر ترین جوایز و افتخاراتی است که به استاد سروری رسیده است.
استاد نصرالله سروری سبک و تکنیکی خاص در هنر نقاشی به خود داشت و اولین نگاره های دیواری که در شهر هرات اتفاق افتاد، از اوست. موضوع این تابلوهای دیواری اکثراً به تصاویری از مناظر طبیعی و صحنه هایی از وضعیت سربازان در اردو و نگاره هایی از محاربه در میادین جنگ محدود می شد و دیده ها را به تماشای نقاشی های زیبا به عصر جدید و دوران معاصر کشاند و به آفرینش آثاری در این زمینه پرداخت.
استاد سروری طراح اولیه منظر جهاد نیز است و آثار نقاشی متعددی از او در دیواره های این موزیم وجود دارد.
منظر جهاد هرات که در سال 1381 سنگ بناء آن گذاشته شد، مجموعهای است از تصاویر شهداء و مجاهدین، سلاحها، وسایل نقلیه، لباس و پوستر که به عنوان نمادی از جهاد مردم افغنستان علیه تجاوز قشون سرخ شوروی سابق مطابق با طرح های موزیم های مدرن جهانی شکل گرفته است.
استاد سروری این طرح را بر اساس مشاهدات و بازدید از موزیم جنگی شهر مسکو پیشنهاد داده بود و ضمن ارایه طرح اولیه و دفاع خوبی که از این طرح نزد امیر محمد اسماعیل والی وقت هرات داشت، توانست مقامات حکومت وقت محلی هرات را برای عملی شدن این پروژه متقاعد نماید.
سروری شیفته نقاشی از مناظر طبیعی، سربازان اردو، تجهیزات نظامی و زندگی مردم بود. دیواره نگاری های او در موزیم جهاد که از ماندگارترین نقاشیهایش نیز محسوب میشوند، شامل آثاری از صحنه های جهاد و مقاومت مردم افغانستان در برابر نظامیان شوروی وقت میباشد.
آثار این استاد برجسته در نمایشگاه های انفرادی و گروهی متعددی در ولایت هرات، به نمایش گذاشته شده است.
استاد نصرالله سروری در دوران فعالیت های هنری خود، شاگردان زیادی تربیت کرد که امروزه از استادان چیره دست نقاشی به شمار می روند. وی به هنگام وفات 75 سال داشت.
35 سال پیش از میلاد – زادروز نخستين كتاب طنز
كتاب طنزها (Satires) تاليف شاعر و فيلسوف رومي كوينتوس هوراتيوس فلاكوس 23 دسامبر سال 35 پيش از ميلاد در شهر رم به صورت نسخه هاي متعدد دستنويس انتشار يافت كه باقي مانده است و هنوز مورد مطالعه كساني است كه لاتين مي دانند.
اين كتاب، نخستين مجموعه طنز به صورت نظم و نثر در تاريخ است و به اين لحاظ است كه هوراتيوس (در دنياي انگليسي زبان: هوراس و در آلمان: هوراز ) را پدر طنز در جهان و نخستين طناز در تاريخ بشمار مي آورند و واژه طنز در زبانهاي اروپايي، از عنوان كتاب او گرفته شده است. از آنجا كه او در جواني براي تحصيل فلسفه به يونان فرستاده شده بود و طنزهاي او بوي فلسفي و سياسي مي دهد از آن پس عادت شده است كه طنازان عمدتا سياسي بگويند و انتقادهاي خود از اوضاع روز را به طنز در آورند كه به دليل لطف كلام نه تنها بردل همگان نشيند بلكه از تعقيب و مجازات هم در امان باشند و از آن برهند و مقامات، هرچند مستبد، به انديشه مجازات و محدود كردن آنان بر نيايند و طنز تصويري (كاريكاتور) كه دنباله و مكمل آن است به همين دليل مورد توجه بوده و نوعي بيان و انعكاس انتقاد ار كارها و گفته ها است.
1807 – اتحاد ناپلئوني اروپا و تحریم انگلستان
ناپلئون بناپارت در پی تصمیم سال 1806 خود در برلین که هرگونه تماس اروپای قاره ای با انگلستان قطع شود هفدهم دسامبر 1807 در میلان ایتالیا منشور تحریم انگلستان توسط اروپای قاره ای را امضاء و اعلام کرده بود. این منشور کشورهای اروپای قاره ای را از هرگونه رابطه و تجارت با انگلستان منع می کرد. ناپلئون در کنار امضای خود در زیر این منشور عناوینش را چنین نوشته بود: ناپلئون؛ امپراتور فرانسه، حکمران اسپانیا، پادشاه ایتالیا و بزرگ اتحادیه راین (ژرمن ها = آلمانی ها). این منشور درعین حال کنتیننتال سیستم (اتحاد اروپای قاره ای) را رسمیت داد که هدف ناپلئون از فتوحاتش بود. اگر ناپلئون به روسیه لشکر نکشیده بود، نظمی را که در اروپای قاره ای به وجودآورده بود دوام بیشتری می یافت. ناپلئون که کمر به نابودی انگلستان بسته بود آن توان دریایی را نداشت که سپاه بزرگی را مامور فتح انگلستان کند. نبرد دریایی ترافالگار در سال 1805 که در آن ناوگان مشترک فرانسه و اسپانیا از نیروی دریایی انگلستان شکست خورد اندیشه تحریم کامل این کشوررا به ذهن ناپلئون آورده بود. این تحریم تا سال 1814 ادامه داشت. 13 دهه پس از ناپلئون، هیتلر تصمیم به نابودکردن قدرت انگلستان داشت که بازهمان اشتباه ناپلئون را مرتکب شد و نیروهای خودرا به جنگ شوروی فرستاد و نابود شد.
1932 – اختراع تایر ( لاستیک ) مصنوعي
درچنین روزی درسال 1932میلادی ، تایر مصنوعی ساخته شد. پس از کاهش تولیدات کائوچو دانشمندان به فکر ماده جایگزین برای آن افتادند . پس ازگذشت 13 سال از جنگ جهانی اول ، ماده میِل شیمیدان انگلیسی موفق به کشف تایرشد.
۱۹۴۷ – اختراع ترانزیستور توسط جان باردین و ویلیام شاکلی و والتر برتن.
مناسبتها
روز پیروزی در کشور مصر
روز تولد امپراتور ژاپن آکیهیتو و روز ملی این کشور
روز کودک در کشور سودان جنوبی
زادروزها
۱۳۳۸ – انیل کاپور، بازیگر و تهیهکنندهی هندی
۱۷۷۷ – زادروز الکساندر یکم تزار روسیه از سال۱۸۰۱ تا ۱۸۲۵
۱۷۹۰ – زادروز ژان-فرانسوا شامپولیون دانشمند، زبانشناس و شرقشناس فرانسوی
۱۸۰۵ – زادروز جوزف اسمیت موسس فرقه مورمونها
درگذشتها
۹۱۸ – درگذشت کنراد یکم پادشاه آلمان از ۹۱۱ تا زمان مرگ
۱۹۳۹ – درگذشت آنتونی فوکر بنیانگذار شرکت فوکر
۲۰۰۷ – درگذشت اسکار پترسون نوازنده برجسته پیانو و آهنگساز جاز
۲۰۱۳ – درگذشت میخائیل کلاشنیکف مخترع روسی سلاح آ-کا-۴۷ موسوم به کلاشنیکف
میخائیل کلاشنیکف