در پي يك رشته جنگهاي شش ساله (از 1768 تا 1774) 21 جولای 1774 قرارداد «كوچوك كاي نارجه Kuchuk Kainarji» ميان روسيه و عثماني امضاء شد و روسيه مستقيما به درياي سياه راه يافت. عثماني در جنگهاي شش ساله شكست خورده بود.
طبق اين قرارداد، بندرخرسونKherson، بندر كرچ Kerch (به معناي ليمو) و اني كاله Enikale در كريمهT همچنين مناطق ميان رودهاي دنيپرDnieper و بوگ Bugجنوبي (فعلا در اوكراين) و مناطقي در قفقاز به روسيه داده شد. ضمنا قرار شد كه «خان نشين كريمه» از عثماني جدا و مستقل شود (كه در سال 1783 به روسيه پيوست). به علاوه، به روسيه اختيار حمايت از مسيحيان ارتودوكس ساكن قلمرو عثماني داده شد و قرار شد كه كشتي هاي مسيحيان با پرچم روسيه در آبهاي درياي سياه رفت و آمد كنند و روسيه در استانبول كليساي ارتودوكس بسازد. به اين ترتيب امپراتوي روسيه بر مناطق غربي و شمالي درياي سياه (اينك عمدتا وابسته به اوكراين) استيلاء يافت.
1798 – آغاز جنگ تاريخي “اهرام” بين نيروهاي فرانسوي و مصري
با قدرتگيري ناپلئون بُناپارت در فرانسه و آغاز كشور گشايىهاي او، ناپلئون قصد حمله به انگليس را در سر ميپروراند، اما چون نيروي دريايى فرانسه، توان لازم را براي اين كار نداشت، لذا ناپلئون تصميم گرفت كه در خارج از اروپا، بر انگلستان لطمه زند. به همين دليل از آن جا كه هندوستان مخزن قواي اقتصادي و منبع معيشت انگلستان به شمار ميرفت و سرزمين مصر نيز در مسير هند قرار داشت، ناپلئون نقشه حمله به مصر را كشيد. در صورت تصرف مصر، هم يك مستعمره بزرگ معادل تمام مستعمرات فرانسه به دست ناپلئون ميافتاد و هم به عنوان يك مركز نظامي براي حمله به هند مورد استفاده قرار ميگرفت.
در آن زمان مصر تحت نفوذ امپراتوري عثماني قرار داشت و توسط امراي مملوك موسوم به مماليك اداره ميشد. درنهايت در 21 ژوئيه 1798م، جنگ ميان فرانسه و مصريان آغاز شد و عليرغم مقاومت مماليك، ناپلئون موفق به فتح مصر گرديد و تا آخر ژوئيه، قاهره نيز به تصرف ناپلئون درآمد. در اين هنگام، در حالي كه ناپلئون مشغول ايجاد يك ستاد فرماندهي در نزديكي اهرام مصر بود، قواي دريايي انگليس، نيروي دريايي فرانسه را در سواحل مصر غافلگير كرد و قسمت اعظم ناوگان جنگي فرانسه را منهدم ساخت. اين مسئله باعث عقبنشيني ناپلئون گرديد و پس از چندي به كشورش بازگشت.
1861 – جنگ داخلي مرگبار و ويرانگر آمريكا آغاز شد
بيستم جولاي سال 1861 كنگره كنفدراسيون آمريكا نخستين جلسه خود را در شهر ريچموند با شركت نمايندگان شش ايالت جدايي طلب (كاروليناي جنوبي، ميسي سي پي، فلوريدا، آلباما، جورجيا و لوئيزيانا) تشكيل داد. اين كنفدراسيون که در آغاز کار پايتخت موقت آن شهر بيرمنگام ايالت آلاباما بود در پنجم فوريه آن سال (پنج ماه پيش از آن) برپايه تفسير قانون اساسي آمريكا توسط ايالتهاي برده دار، ايجاد شده بود و جفرسون ديويسJefferson Davis را براي مدت شش به رياست جمهوري انتخاب كرده بود. بعدا پايتخت کنفدراسيون به شهر ريچموند (ريچماند) ويرجينيا منتقل شد. اين ايالات، اختيارات حكومتي را حق خود مي دانستند و معتقد به وجود يك دولت مركزي كوچك با اختيارات محدود بودند كه كار آن تنها حفظ وحدت كشور، ايجاد هماهنگي ميان ايالتها، برقراري و حفظ مناسبات ديپلماتيك با خارج و بسيج نيرو براي جلوگيري از تعرض خارجي باشد. اين كنفدراسيون پس از قطعي شدن انتخاب آبراهام لينكلن (لينکن) Abraham Lincoln تشكيل شده بود زيرا كه وي ضمن نطق هاي انتخاباتي اش وعده داده بود كه بردگي را در آمريكا لغو و به سياهپوستان آزادي و تابعيت آمريكايي بدهد و ايالات برده دار، اين كار را يك مداخله دولت مركزي در امور خود و مغاير قانون اساسي مي دانستند.
پس از ايجاد كنفدراسيون، لينكلن در چهارم مارس 1861 عمل شش ايالت (تشکيل کنفدراسيون) را غير قانوني خواند كه باعث خشم ايالت تكزاش شد و بي درنگ به كنفدراسيون پيوست. لينكلن در يك اعلاميه ديگر، ايالات هفتگانه (شش ايالت قبلي به اضافه تكزاس) را از مداخله در امور گمركات، ادارات فدرال و ساختمان هاي متعلق به دولت مركزي واقع در ايالات ممنوع كرد كه ايالت كاروليناي جنوبي دست به لجبازي زد و با يك دهن كجي نسبت به لينكلن، به ميليشياي ايالت دستور حمله به پادگان نيروهاي دولت مركزي (فدرال) در شهر چارلستون به نام پادگان «سامترSumter» را صادر كرد و اين پادگان پس از مختصر مقاومت تسليم شد. لينكلن از اين عمل برآشفته شد و از ايالتهاي وفادار به دولت مركزي (فدراسيون) و عمدتا شمالي ها خواست كه دست به بسيج نيرو بزنند تا پادگان سامتر پس گرفته شود. اين اقدام لينكلن، ايالت ويرجينيا كه ضلع جنوبي و غربي شهر واشنگتن را تشكيل مي دهد، و ايالتهاي آركانزا، كاروليناي شمالي و تنسي را به خشم آورد و به كنفدراسيون پيوستند و از همين زمان پايتخت كنفدراسيون به شهر ريچموند ويرجينيا منتقل و رابرت لي، ژنرال ويرجينيايي فرماندهي نيروهاي نظامي كنفدراسيون را برعهده گرفت. ايالتهاي ميسوري و كنتوكي هم وعده كمك به كنفدراسيون دادند و اكثريت مردم آريزونا، و نيومكزيكو كه هنوز ايالت كامل نشده بودند اعلام پشتيباني كردند و پنج طايفه سرخپوست ساكن در اوكلاهما هم به كنفدراسيون پيوستند و از 21 جولاي 1861 (يك روز پس از تشكيل كنگره كنفدراسيون در ريچموند) جنگ كنفدراسيون با فدراسيون آمريكا (جنوبي ها با شمالي ها) شروع شد، چهارسال طول کشید و در آن 618 هزار نظامی (360 هزار شمالی و 258 جنوبی) کشته شدند (بیش از هر جنگی دیگر که آمریکا در آن شرکت کرده است).
Abraham Lincoln
نخستين نبرد در مناساس ( واقع در جنوب شهر واشنگتن) روي داد زيرا كه دولت مركزي در ايالت مريلند حكومت نظامي برقرار كرده بود تا اين ايالت به كنفدراسيون نپيوندد. در نخستين نبرد، نيروهاي كنفدراسيون پيروز شدند. درجريان جنگ داخلي آمريکا دولتهاي اروپايي كوشيدند كه در آن مداخله نكنند و طولاني شدن جنگ به همين جهت بود كه هيچ دولت خارجي حاضر به ميانجي گري ميان طرفين متخاصم نبود.
1960 – نخستين زني كه در قرون معاصر نخست وزير شد
بانو «سيريماوا باندرانيكه Sirimavo Bandaranaike» بيستم جولاي 1960 نخست وزير سريلانكا (سيلان) شد و اين بار با بردن انتخابات عمومي. وي نخستين زن است كه در قرون معاصر به نخست وزيري يك كشور رسيده بود. شوهر چپگراي او «سولومون باندرانايكه» در 26 سپتامبر 1959 ترور شده بود و بانو سيريماوا وظايف او را برعهده گرفته بود. در انتخابات جولاي 1960، حزب آزادي سريلانكا كه از بانو باندرانايكه حمايت مي كرد نيمي از كرسي هاي پارلمان 150 نفري اين كشور را به دست آورده بود. وي با اين كه در يك خانواده اعيان به دنيا آمده و پرورش يافته بود پس از انتخاب شدن به عنوان رياست دولت، قول داد كه سياست هاي شوهرش را دنبال كند كه اين سياست ها عمدتا سوسياليستي و حتي در پاره اي از امور، سوسياليستي افراطي (تروتسكيستي) بودند.
Sirimavo Bandaranaike
با وجود برخي مخالفت ها، عمر حكومت بانو سيريماوا تا سال 1965 ادامه يافت. وي بار ديگر در سال 1970 رئيس دولت شد كه اين بار پس از دو سال، او را به اتهام سوء مديريت و تجاوز از اختيارات قانوني به محاكمه كشانيدند كه كنار رفت و در سال 2000 در هشتاد و چهارسالگي درگذشت ولي شش سال پيش از اين كه وفات يابد سريلانكايي ها در سال 1994 دختر او چاندريكا را به رياست جمهوري اين كشور انتخاب كرده بودند.
1993 – کشتار سرخپوستان به خاطر طلا در ونزوئلا
21 جولای 1993 (پنج سال پیش از ریاست جمهوری هوگو چاوس) صاحبان معادن طلا در یک منطقه جنگلي ونزوئلا 13 سرخپوست (بوميان قاره آمريكا) را كشتند كه تازه ترين قتل عام سرخپوستان به دست سفيد پوستان اروپايي تبار به خاطر طلا و تصاحب اراضي شان بود. بیش از 60 درصد جمعیت 27 میلیونی ونزوئلای 916 هزار کیلومتری را بومیان و نژاد مخلوط تشکیل می دهند. سه قبیله معروف سرخپوست؛ زولیا، وویووو و تیموتوکیوکاس در ونزوئلا زندگی می کنند و معادن نفت در منطقه زولیا واقع شده اند. ونزوئلا با نود و شش درصد باسواد و بهداشت و آموزش و پرورش مطلقا رایگان علاوه بر نفت دارای معادن طلا، الماس و سنگ آهن است. این کشور با گامهای سریع به سوی سوسیالیستی شدن (ملی کردن منابع) پیش می رود.
زادروزها
۱۸۹۹ – زادروز ارنست همینگوی نویسنده آمریکایی ، برندهٔ جایزه نوبل ادبیات سال ۱۹۵۴ ، خالق کتاب پیرمرد و دریا
۱۹۱۱ – زادروز مارشال مکلوهان فیلسوف کانادایی و طراح مفهوم «دهکدهٔ جهانی»
ارنست همینگوی
۱۹۴۸ – زادروز کت استیونس (یوسف اسلام) هنرمند برجستهٔ موسیقی پاپ
۱۹۵۱ – زادروز رابین ویلیامز بازیگر و کمدین آمریکایی ، برنده جایزه اسکار
کت استیونس (یوسف اسلام)
۱۹۷۸ – زادروز جاش هارتنت بازیگر و تهیه کننده آمریکایی
رابین ویلیامز
درگذشتها
۱۴۲۵ – درگذشت مانوئل دوم سرباز، سیاستمدار و امپراتور بیزانس از ۱۳۹۱ تا هنگام مرگش در ۱۴۲۵
۱۷۹۶ – درگذشت رابرت برنز شاعر و ترانهسرای اسکاتلندی
رابرت برنز
۱۹۱۴ – درگذشت جرجی زیدان نویسنده، روزنامه نگار لبنانی
۱۹۹۸ – درگذشت آلن شپارد نخستین فضانورد آمریکایی طی ماموریت عطارد ۳ و پنجمین انسان روی ماه طی ماموریت آپولو 14
آلن شپارد
۲۰۰۴ – درگذشت جری گلدسمیت آهنگساز و رهبر ارکستر اهل آمریکا ، برنده یک جایزه اسکاv
جری گلدسمیت