امروز 18 ماه جوزا برابر با 8 جون تقویم میلادی است. روزی که در افغانستان و جهان اتفاقات زیادی به وقوع پیوسته است و ما به مرور برخی از این وقایع میپردازیم.
تولد محمد رحیم ضیایی ( پدر میرمن پروین )/1274 ه. ش
محمد رحیم ضیایی متخلص به « شـیون کابلی » پدر ميرمن پروين ، اولين آواز خوان زن كشور، در چنین روزی دیده به جهان گشود.
وي در در شـهر کابل به دنیا آمد.
شـیون کابلی در شـعـر و ادب زیاد تر از فـیض کلام مرحوم قاری عـبدالله، ملک الشـعـرا وقـت بهره می برد.
محمد رحیم مکتب حبیبیه را خواند و زبان های انگلیسی، هندی ، ترکی و عربی را در همین کانون فراگرفت.
شـیون کابلی سـخت طرفـدار نهـضت و تعالی زن در جامعه بود و در این راه با شاه امان الله خان هـمرزم و هـمگام بود.
شـیون کابلی در سـالهای جوانی با دخـتر یکی از خوانین ولایت بدخـشـان ازدواج کرد و از او صاحب دخـتری شـد، به نام خـدیجه، که هـمانا میـرمن پـروین آواز خان مشـهور کشـور و اولیـن آواز خوان زن و هـنرمند آزاده افغانسـتان شد.
شـیون پس از سقوط شاه امان الله ، محرومیت هجرت را به گردن خرید و در تاشکند مقیم گشت تا این که در سال 1953 به مسکو آمد و در انستیتوت شرق شناسی به کار پرداخت.
اختیار کردن لقب شاه از سوی امان الله خان/1298
پس از اینکه حبیبالله خان کشته شد با اینکه پسر بزرگش عنایتالله ملقب به معینالسلطنه بجانشینی او تعیین شده بود برادرش نصرالله خان خود را شاه و جانشین برادر خواند ولی امانالله با این عنوان که معینالسلطنه از حق خود صرف نظر کردهاست، از کابلیها برای خود بیعت گرفت و با مساعدت مردم و عدهای از بزرگان دست عمویش را از امارت کوتاه کرد و در ۱۹۱۹ م. با قشون سرحدی هندوستان جنگید. این جنگ که معروف به جنگ استقلال و سومین جنگ افغانستان با انگلستان بود به پیمان راولپندی (اوت ۱۹۱۹ م) منجر شد که به موجب آن انگلستان از امتیازات خود چشم پوشید و افغانستان مستقل گشت.
امان الله به تعلیم زنان اهمیت داد و مدرسهای بنام مکتب مستورات در کابل دایر کرد و دستهای از دوشیزگان را برای تحصیلات عالی به اروپا فرستاد.
چون اقدامات اصلاحی وی با تندرویهایی همراه بود و با روحیهٔ مردم ایلنشین و متعصب افغانستان سازگاری نداشت، حبیبالله کلکانی بر او شورید و او را مجبور به استعفا کرد. امانالله خان پس از استعفا به ایتالیا رفت و در آن جا نشیمن گزید.
وی در ۲۵ آوریل ۱۹۶۰ در زوریخ، سویس درگذشت. جنازه اش به جلالآباد انتقال داده شد و در جوار پدرش به خاک سپرده شد.
شروع صدر اعظمی داکتر عبدالظاهر/1350 شمسی
داکتر عبدالظاهر از سیاستمداران مشهور کشور بود که در چنین روزی به صدر اعظمی رسید.
داکتر عبدالظاهر فرزند عبدالقادر ابراهيم خيل، در سال ١٢٨٨ خورشيدی در شهر لغمان به دنيا آمد. در سال 1310 برای ادامه تحصيل به آمريکا رفت. مدرک ليسانس را در رشتۀ اجتماعيات در سال ١٣١۴ از پوهنتون کلمبيا دريافت کرد و در سال ١٣١٩ درجه دکترای را از همان پوهنتون در رشتۀ طب به دست آورد. سرانجام، در سال ١٣٢٢ از دانشگاه پنسلوانيا تخصص خود را در جراحی گرفت. مدت کوتاهی، در شفاخانه پنسلوانيا سرطبيب بود. اما در همان سال به کشور بازگشت و در شفاخانه شاروالی کابل بهعنوان سرطبيب به کار پرداخت و در ضمن در ١٣٢٧ بهعنوان طبيب مخصوص شاه نيز اشتغال ورزيد.
در سال ١٣٢٩ بهسمت معين وزارت صحت عامه منصوب شد و در ضمن کفالت رياست ديپوها را نيز بر عهده داشت.
در سال ١٣٣٧ سفير افغانستان در کراچی بود و در سال ١٣۴٠ از اين مقام استعفاء داد و خود را در دورۀ يازدهم شورای ملی بهعنوان وکيل مردم لغمان کانديد کرد و به شورای ملی راه يافت و در آنجا، به اتفاق آرای وکلا، رئيس شورا انتخاب شد. دا کتر عبدالظاهر در سالهای ١٣۴٠-١٣۴٣ رئيس شورای ملی افغانستان بود.
نخستين جلسهی آغاز به کار کميسيون مشورتی قانون اساسی جديد افغانستان به رياست دا کتر عبدالظاهر که در آن زمان رئيس شورای ملی بود، در دارالانشای قانون اساسی برگزار شد. او اين کميسيون را (در سال ١٣۴٢ خورشيدی) با ايراد بيانيهای افتتاح کرد.
در کابينۀ دا کتر محمديوسف (در سال ١٣۴٣ خورشيدی)، دا کتر عبدالظاهر وزير صحت عامه و معاون نخست وزير بود.
در سال ١٣۴۴ خورشيدی، جلسه عمومی شورای ملی (ولسی جرگه) به اکثریت آراء دکتور عبدالظاهر وکیل مرکز ولایت لغمان را بهعنوان رئیس دوره دوازدهم شورای ملی افغانستان برای مدت چهار سال انتخاب نمودند.
در دوران صدارت دا کتر عبدالظاهر، در ولايت غور قحطی رخ داد (بين سالهای ١٩٧١-١٩٧٢ ميلادی در افغانستان کمآبی و قحطی رويداد) و هزاران نفر بکام مرگ فرو رفتند.
بدنبال اين حادثــه، در سال 1351 داکتر عبدالظاهــر از مقــام صـدارت اســتعفا داد.
قتل عبدالمجید کلکانی از مبارزین چپگرا/1359
در همین روز حکومت ( خلق -و پرچم)، عبدالمجید کلکانی یکی از مخالفین دولت را ، تیرباران کرد و کشت.
عبدالمجيد کلکانی در اول حمل ۱۳۱۸ خورشيدی در يک خانوادۀ سرشناس و زمیندار کلکان کوهدامن زاده شد.
وقتی كه مشغول فراگيری تحصيل در ليسه نجات بود تيم ورزشی را كه در آن اصول سياسی تدريس میشد به نام جمهوریخواهان تاسيس کرد. بعد اين تیم را به بینوايان تغيير نام داد. اما نتوانست بینوايان را از نظر اصول و تشكيلات مبارزاتی سر پا ايستاد کند. بنابر اين، پس از چندی اين محفل فرو پاشيد.
«محفل در میزان سال ۱۳۳۶ بنابر تجربۀ محدود و عدم استحکام درونی و فقدان امکانات در وقتی از هم پاشید که او بعد از مدتی مورد پیگرد پولیس قرار گرفت. و به زندگی مخفی پناه برد. زندگی مخفی او مدت شش سال به درازا کشيد.
مجید روابط بسیار صمیمانه با روستا نشینان اطراف کابل برقرار کرده و در ميان روشنفکران منطقۀ شمالی مورد احترام بود. جوانان روستايی در شجاعت، صمیمیت و بردباری او را الگو میدانستند. در مدت کمی بين مردم، بهعنوان یکی از معروفترین جوانان پرشور خطهی کوهدامن شناخته شد. اشخاص زیادی از هر طرف به دیدن او میآمدند و با وی طرح دوستی میریختند. در این مدت، او بارها بهمناطق دور دست افغانستان، از جمله بهطرف شمال، کوهستانهای جنوبی و یا ولایات غرب و هزارهجات سفر میکرد و آنگاه که از مسافرت چند ماهه باز میگشت، کولهباری از تجربه و آگاهی را با خود به ارمغان میآورد.
وفات عبدالرحمن پژواک ( موسس آژانس خبری پژواک )/ 1374
عبدالرحمان پژواک دیپلمات افغان و مؤسس آژانس خبری پژواک است و همچنین بهعنوان رئیس مجمع عمومی سازمان ملل متحد در سازمان ملل فعالیت داشته است.
او پس از پایان تحصیلات به عنوان خبرنگار مشغول به کار شد و همچنین در قسمت خبری وزارت امور خارجه. بعدها بعنوان سردبیر و ناشر روزنامهٔ اصلاح فعالیت کرد و در پایان نیز مدیر و سرپرست “آژانس خبری باختر که اولین آژانس خبری افغانی بودکشور است، گشت. او همچنین رئیس انجمن حمایت از زبان پشتو (پشتو تولنه)نیز بود.
در سال ۱۹۴۶ او به دنیای دیپلماتیک قدم گذاشت و به عنوان رایزن سفارت افغانستان در امور خبری و فرهنگی در انگلستان و ایالات متحده منصوب شد. در سال ۱۹۵۱ او کارمند وزارت امور خارجه شد و همپنین مامور به حضور در سازمان ملل متحد. پس از فعالیت مداوم او در سازمان ملل او سفیر افغانستان در آلمان و سپس هند و در ۱۹۷۶ در انگلستان شد. ناگفته نماند که در سال ۱۹۵۸ استاد پژواک بعنوان نمایندهٔ دایم افغانستان در سازمان ملل شد و آنجا تحت عنوان مدیر کمیسیون حقوق بشر سازمان ملل به فعالیت پرداخت. در سال ۱۹۶۳ او برای میانجیگری و اصلاح روابط بین میان ویتنام و انجمن بوداییها مامور شد. در ۲۰ سپتامبر ۱۹۶۶ پس از Amintore Fanfani بعنوان رئیس مجمع عمومی انتخاب شد و تا سال ۱۹۶۷ در این سمت بود. البته او این سمت را در سال ۱۹۷۸ بر اثر به وقوع پیوستن مناقشات کمونیستی داخلی افغانستان از دست داد و به افغانستان بازگشت. پس از بازگشت وی به افغانستان او در حبس خانگی بسر برد و تنها در سال ۱۹۸۲ به دلیل بیماری اجازهٔ خروج از کشور را یافت و تا سال ۱۹۹۱ در ایالات متحده زندگی و پس از آن در پیشاور پاکستان سکونت نمود.
قتل نصرت پارسا ( آواز خوان )/ 1384
نصرت پارسا در ۱۸ جوزا ۱۳۸۴ در ونکوور کانادا، که بهقصد تبلیغ و کنسرت آخرین آلبومش (دل) به آن شهر سفر کرده بود، در نزدیکی هتل محل اقامتش مورد ضرب و شتم سه مرد قرار گرفت و از پلهها به پایین پرتاب شد که در اثر این حادثه و در ۳۷ سالگی جان سپرد. نصرت پارسا سالهای آخر زندگیش را در فرانکفورت اقامت داشت. جسدش به آلمان برگردانده و در شهر ماینتس بهخاک سپرده شد.
پارسا از همان دوران کودکی، شروع به آموختن مبادی موسیقی کلاسیک و آوازخوانی از استاد سرآهنگ کرد. به سبب ناامنیها در افغانستان، نصرت و خانوادهاش ناچار از ترک وطن به مقصد هندوستان شدند. وی در هند نیز به آموختن موسیقی (سازهای طبلا و هارمونی) ادامه داد. او سرانجام به آلمان مهاجرت کرد و در آنجا به ارائهٔ آلبومهایش و آهنگسازی برای سایر آوازخوانان پرداخت.
سایر رویداد ها بر اساس تقویم میلادی:
767 – استقلان طلب آریایی ها در سیستان، هرات و بادغیس
درجريان بپاخيزي آریایی ها، با هدف نجات میهن خود از سلطه عرب (تازیان)، هشتم جون سال 767 ميلادي (سال 150 هجري قمري) استاد سيستاني (استاذسيس) مبارزه خود را علنی ساخت و رسما پرچم استقلال و حاکمیت آریانا را در سیستان (غرب افغانستان امروز ) به اهتزاز درآورد و اکیدا از هموطنان خواست كه با عرب قطع معاشرت و با فرستادگان و منصوبان خليفه بغداد همكاري نكنند. وي در آن زمان با صدها هزار هواخواه، قدرت اول در سيستان، هرات، فراه، قُهستان (کُهستان = کوهستان) تا بادغيس بود.
اين خبر كه به گوش منصور خليفه عباسي وقت رسيد، خازم بن خزيمه – جنرال عرب را مامور جنگ با استاد سيستاني و پيروانش كرد. در جنگي كه روي داد، با وجود وارد آمدن تلفات سنگين به نيروهاي خليفه و كشته شدن يكي از سرداران معروف او، سرانجام پيروان استاد شكست خوردند. سپس استاد و افراد خانواده اش نيز با نيرنگ و فريب به دام خليفه افتادند كه بعدا دستور اعدام مردان آنان را صادر كرد. هنوز چراغ قيام استاد سيستاني خاموش نشده بود كه هاشم حكيم (المقنّع) پرچم استقلال خواهي و آزادي آریانا را در همان منطقه به دست گرفت.
پيش از استاد سيستاني ـ ابومسلم، عبدالله مقفّع و ديگران قيام كرده بودند. آریایی ها از خلفاي بغداد و قبلا دمشق كه يك روز با اين و آن دوستي، و روز بعد اعدامشان مي كردند بيزار بودند زيرا كه اين روش (دو رویی) خلاف منش آریایی بود.
منصور عباسی كه با اين رشته قيام ها رو به رو شده بود به منظور آرام كردن آریایی ها و محبوب ساختن خود، دستور داد كه جشن هاي آریایی (نوروز، مهرگان و …) را احياء و در دربار او نیز برگزار و تشريفات سلطنتي ساسانيان عينا در دستگاه حكومتي بغداد رعايت شود و نيز «خيزران» دختر استاد سيستاني را به نكاح پسرش مهدي درآورد.
1517 – اعدام “واسكونونيز دو بالْبوآ” دريانورد اسپانيايي و كاشف اقيانوس آرام
واسكونو نيز دو بالبوآ دريانورد اسپانيايى در بيست و چهارم دسامبر 1475م در دهستاني واقع در جنوب اسپانيا به دنيا آمد. چون والدين او بيبضاعت بودند واسكونونيز ناگزير از سن شانزده سالگي در سلك ملازمان يكي از اشراف اسپانيايى درآمد و مدت هشت سال در خدمت او به سر برد تا اينكه به درجه سرهنگي ارتقاء يافت. وي از آن پس با هدف دست يافتن به طلا كه انگيزه اصلي بسياري از مردم آن زمان بود و در جريان آن خطرات و توفانهاي مخوف دريا را تحمل ميكردند، به سفر پرداخت.
بالبوآ وقتي كه به سواحل امريكاي مركزي وجنوبي رسيد، نامههايى براي پادشاه اسپانيا نگاشت و متذكر شد كه در آنجا، مرواريد و طلاي فراواني وجود دارد. او در اين سفرها خطرات بيشماري را به جان خريد وجنگهاي بسيار نمود و بر برخي از آن نواحي، حكمراني كرد. او در 29 سپتامبر 1513م از پاناما عبور كرد و اقيانوس كبير را ديد و ادعاي مالكيت آن را نمود. از اين رو، بالبوآ كاشف اقيانوس كبير يا آرام ميباشد. وي پس از كسب غنائم و افتخارات قصد مراجعت به اسپانيا را داشت ولي چون ارتباط او با پادشاه اسپانيا تيره گرديد، اين پيروزيها را ناديده گرفتند. بالبوآ سرانجام به اتهام خيانت به شاه محاكمه شد و در 8 ژوئن 1517م در چهل و دو سالگي اعدام شد.
1830 – اختراع گوگرد در آلمان
در هشتم جون 1830م گوگرد ابتدايي توسط كامبرْر مخترع آلماني ساخته شد. مهمترين تفاوت گوگرد اوليه با گوگرد های امروزي، كُندي احتراقِ آن بود. بعد از كامبرر چندين محقق ديگر بر روي گوگرد ساخته شده توسط كامبرر كار كردند تا اين كه فيليپْسْ امريكايي موفق شد گوگردی مشابه گوگرد های امروزي بسازد.
1869 – اختراع جارو برقی
اولین جاروبرقی توسط شخصی به نام آیوز مکگافی اختراع گردید و در ۸ جون ۱۸۶۹ این اختراع در آمریکا به ثبت رسید.
1992 – ترور “عاطف بسيسو” مبارز فلسطيني توسط تروريستهاي موساد
سازمان جاسوسي اسرائیل(موساد) براي تحكيم پايه هاي اين رژيم، در هشتم جون 1992م عاطف بسيسو يكي از مقامهاي امنيتي سازمان آزادي بخش فلسطين را در پاريس ترور كرد. با وجود آن كه ارتكاب اين ترور توسط حکومت اسرائیل غيرقابل انكار بود، اما اين رژيم به علت هراس از واكنش افكار عمومي، مسئوليت آن را نپذيرفت. اما هفت سال بعد در ماه مارچ 1999م پوليس فرانسه اعلام كرد، بر اساس اسناد به دست آمده، موساد، ترور عاطف بسيسو را طراحي و اجرا كرده است.
زادروزها
۱۶۷۱ – زادروز توماسو آلبینونی، موسیقیدان و آهنگساز اهل ایتالیا.
۱۸۱۰ – زادروز روبرت شومان آهنگساز آلمانی دورهٔ رمانتیک
۱۸۶۷ – زادروز فرانک لوید رایت مشهورترین معمار تاریخ آمریکا
۱۸۹۵ – زادروز سعید نفیسی دانشپژوه،تاریخنگار و نویسنده ایرانی
۱۹۰۳ – زادروز مارگریت یورسنار رماننویس و مقاله نویس فرانسوی، و نخستین زن عضو فرهنگستان فرانسه، در بروکسل بلژیک
۱۹۱۶ – زادروز فرانسیس کریک، بیوفیزیست انگلیسی، از کاشفان ساختار مولکول دیانای و برنده جایزه نوبل فیزیولوژی و پزشکی
۱۹۲۱ – زادروز محمد سوهارتو دومین رئیس جمهور اندونزی
۱۹۵۵ – زادروز تیم برنرز لی دانشمند بریتانیایی علوم رایانه، ریاست کنسرسیوم وب جهانشمول
۱۹۸۳ – زادروز کیم کلایسترس تنیسوراهل بلژیک
درگذشتها
۶۳۲ – درگذشت حضرت محمد بن عبدالله (ص)، پیامبر اسلام به تاریخ میلادی
۱۸۰۹ – درگذشت توماس پین نویسنده رسالههای سیاسی و روشنفکر انقلابی آمریکایی انگلیسیتبار
۱۸۴۵ – درگذشت اندرو جکسون هفتمین رئیس جمهور ایالات متحده آمریکا
۱۸۷۶ – درگذشت ژرژ ساند رماننویس ، نمایشنامهنویس، روزنامهنگار، اصلاحطلب اجتماعی و خاطرهنگار
۱۹۷۰ – درگذشت آبراهام مزلو روانشناس و فیلسوف آمریکایی
۲۰۰۹ – درگذشت عمر بونگو سیاستمدار گابنی و رئیسجمهور گابن به مدت ۴۲ سال