برگرفته از گزارش شمار 106 ماهنامه دوربین ( حوت 1397 )
محمود خشنواز به اثر سکته مغزی به بالین بیماری افتاده است، اما صدايش در قالب آهنگ های دلنشین و بیادماندنی، همچنان نوازش دهنده قلب هاست. صداي محمود خشنواز هنوز هم شكوهمند و پرطنين، خاطرات شیرین گذشته را به خاطر می آورد.
« محمود » مشهور به « محمود خشنواز» آواز خوان صاحب نام هراتی، در اوایل دهه چهل خورشیدی در یکی از محلات شهر قدیم هرات به دنيا آمد. پدرش امیر جان یکی از نوازندگان و محلی خوانان نام آشنای هرات بود و همين هنرمندی پدرش، فرصتي فراهم آورد تا محمود بتواند با موسيقي محلی هراتی، آشنا بشود.
موسيقي در خانواده او، ميراثي است. پدر و برادرانش همه آواز خوان، دوتار نواز و یا هم رباب نواز بوده اند و محمود، نخستين آهنگ ها را از صدای آلات موسیقی پدرو برادرانش شنيده بود. این آواز خوان جوان در هرات پا گرفت و در اين شهر بود كه در كنار ديگر هنرمندان، تجربههايي ماندگار را در هنر موسیقی اين سرزمين ثبت و ضبط كرد.
استاد محمود خشنواز یکی از معدود آواز خوانان هراتی است که در آواز خوانی و کمپوز آهنگ های محلی، شهرتی فراوان دارد.
وی از نوجوانی مشغول آواز خوانی بوده و آهنگ های بیاد ماندنی از جمله
« سر پل مالان» را ساخته و اجرا کرده است.
این شخصیت هنری طی چهار دهه اخیر با آهنگ های محلی و بیادماندنی اش بیشتر به جامعه معرفی شد و آهنگ های دلنینش در همان شروع به کار تلویزیون ملی افغانستان ثبت و به نشر رسیدند.
محمود خشنواز بعد از خالو و ناوک ، مطرح ترین آواز خوان و نوازنده موسیقی محلی هرات است که نزدیک به نیم قرن است که آواز خوانی می کند و مهمترین و معروفترین کار های او ( سر پل مالان ، دیگه نميایم به محله و چه خوبه هرات) است که در برنامه های مختلف و در جشنواره های موسیقی داخل و خارج از کشور اجرا شده است.
صدای استاد محمود خشنواز فرصت لذت بردن به انسان می دهد و انسان را وارد فضایی میکند که باید از آن لذت ببرد. وی علاوه بر اجرای دل انگیز موسیقی این خطه، نغمههایی را به صورت محلی اجرا کرده است که هیچ کس به این صورت نخوانده است.
متانت و مهرباني است كه استاد خشنواز را دلنشين كرده است. وی ذرهاي غرور ندارد. بايد افتاده باشي تا بشوي استاد. بعضي هاا فكر ميكنند كه استاد شدن آسان است. خيال ميكنند هر كس به کاری توانا شود، استاد شده است. استادي، يك حالت دروني است. يك ظرفيت است كه وجود انسان بايد پذيرش آن را داشته باشد. براي همين است كه خيليها همان اوايل راه، از جاده باز مي مانند. همينكه چهار نفر در اطراف شان پيدا ميشوند و احترام می کنند، تازه شروع ماجراهاست. تازه آنجايي است كه آدم هي بايد به خودش بگويد كه فریب اين حرفها را نخور؛ تو هنوز بايد تلاش كني؛ تو هنوز بايد خيلي بياموزي؛ تو هنوز بايد در مقام شاگردي باشي.
همچنان یکی ديگر از مواردي كه استاد محمود خشنواز را به مقام استادي رسانده، همين افتادگياوست. همه برايش اهميت دارند؛ فرقي نميكرد كه آن آدم وكيل و وزير باشد يا فردی عام است. شاه و گدا در مقام شنوندگي هنر، برايش يكي هستند. حتي آدمهاي عادی برايش عزيزتر هستند؛ چون ميداند، آنها صادقانه هنرش را دوست دارند و پشت تعريف و تمجيدهايشان، چيزي جز صداقت وجود ندارد. ميداند آنها، او را فقط به خاطر هنرش ميخواهند و نميخواهند از او براي خودشان، پلهاي بسازند.
گفتني است، محمود خشنواز طی این سال ها در خانه تاریخی حیدر کبابی به تدریس موسیقی سنتی برای هنردوستان جوان مشغول بود.