داستان کوتاه تونل

سخنی کوتاه پیرامون نویسنده داستان:

یقینا خاطرات تلخ و شیرین گذشته برای همه شنیدنی و قابل احترام است.

امروزه روایت های واقعی و خاطرات ارزشمند فراوانی از دوران جهاد و مقاومت مردم مجاهد افغانستان در سینه ها محفوظ مانده که می باید برای ترسیم واقعیت های آن زمان برای نسل بعد از جنگ،  به شیوه های مختلف از جمله نگارش کتاب و تولید فلم بازگو گردد تا حقانیت جهاد ساکنان این دیار، تحت الشعاع دسیسه افکنی های افراد مغرض واقع نگردد.

الحاج کاکا عبدالقدوس از جمله کسانی است که خاطرات فراوانی از سال های جنگ در سینه دارد و اینک در صدد آن شده است تا بخش هایی از این خاطرات فراموش ناشیدنی دوران جهاد و مقاومت را، ثبت تاریخ سازد.

او  از آوان جوانی تلاش فراوانی را در برابر قشون شوروی سابق و رژیم وقت کمونیستی آغاز کرد.

الحاج کاکا عبدالقدوس یکی از فرماندهان مجاهد در هرات است که نقش بسیار مهمی در جهاد مردم محاهد افغانستان ایفا کرده است.

کاکا با ابراز لیاقت خود در این راه، فرمانده ای بسیاری از حملات مجاهدین بر علیه ارتش سرخ شوروی را بر عهده داشت و بعد از پیروزی سال 1371 مجاهدین نیز، فداکاری و توانمندی خویش را در عرصه های مختلف فرهنگی و خدمات رسانی به ساکنان این دیار به نمایش گذاشت.

وب سایت دوربین داستان کوتاهی از این خاطرات ماندگار را انتخاب و پیشکش شما گرامیان می نماید:

« تونل» یکی از رویدادهای بیشماری است که در سینه من به عنوان خاطره ای از دوران جهاد و مقاومت، همچنان نقش بسته و ماندگار مانده است

حفر تونل زیر زمینی از منطقه فیروز آباد در جنوب حومه های شهر هرات الی جوار زیارت سلطان میر عبدالواحد شهید، به طول یک کیلو متر که در مدت شش ماه در سال ۱۳۶۵ خورشیدی صورت گرفت، موجب شد تا تهدیدات نظامی دشمن بالای مناطق غرب و جنوب شهر هرات که در دست مجاهدین بود،  قطع گردد و زمینه ورود مجاهدین به داخل شهر را بیش از گذشته مساعد سازد. در همین حال برنامه حفر تونل به سایر نقاط هرات نیز کشیده شد و دو تونل مهم دیگر در غرب شهر  به درون مقر حاکمیت وقت راه پیدا کرد. نخست تونلی بود که به مدیریت صوفی محمد رحیم محله از باغچه مستوفی شروع و به زیارت شاهزاده ها رسید و دیگری تونلی بود که از محل ترکمن ها کلنگ احداث آن زده شد و به پیر پرنده منتهی گردید. که هر یک از این تونل ها داستان شنیدنی به خود دارد که مجال بیان همه ی این خاطرات در این دقایق چند نمی گنجد.

اما اکنون سخنم پیرامون حفر تونل در جوار زیارت سلطان میر عبدالواحد شهید است که در حفر آن علاوه بر مجاهدین، تعداد زیادی از مغنی ها و چاه کن های رسالتمند این شهر و دیار هم در همکاری با مجاهدین نقش بسزایی داشتند و کاری کردند، کارستان.

 آنها توانستند با ایجاد تونلی مناسب، راه رسیدن به درون قرار گاه دشمن را مساعد کنند و به اهداف از پیش تعیین شده برسند.

از هنگامی که بلندی های زیارت سلطان میر عبدالواحد شهید به پایگاه نظامی روس ها و حکومت مستبد وقت در آمده بود،  تمام نقاط و محله‌های غرب و جنوب شهر هرات که در دست مجاهدین بود،  زیر آتش دشمن قرار داشت. دست‌یابی و حضور دشمن به بلندی های سلطان میر عبدالواحد شهید که همزمان بود با ایجاد کمربندی شهری برای ممانعت از نفوذ مجاهدین به داخل شهر ، نبرد در این منطقه را به شدت پیچیده و برای هر دو طرف مهم و حیاتی نموده بود. در آن سال  تقریباً هر روز حوالی زیارت سلطان میر عبدالواحد شهید شاهد شدید ترین درگیری ها بود. اما از آنجایی که دشمن بر یک بلندی استراتیژیک نظامی حاکم بود ، هر گونه تلاش های مجاهدین برای نفوذ به داخل شهر را ناممکن مینمود. از سوی دیگر تهدیدات دشمن نیز از همین منطقه بالای مناطق تحت تسلط مجاهدین همچنان پا بر جا بود و همه روزه شاهد گلوله باری فراوان دشمن بودیم. بناراین باید کاری معقول و مهندسی شده صورت می گرفت. به همین خاطر فرماندهان جهادی مناطق جنوب و غرب شهر هرات تحت فرمانده ای امیر محمد اسماعیل در یکی از قریه جات غرب هرات گرد هم آمدند تا راهکاری مناسب برای انهدام قرارگاه دشمن در بلندی های سلطان میر عبدالواحد شهید جستجو نمایند.

 یکی از فرماندهان مجاهد می گفت که باید با تجهیز و بسیج نمودن نیروی زیاد از مجاهدین به این پایگاه حمله ور شویم. دیگری می گفت: باید از نیرو های نفوذی مان استفاده کرده، سربازان موجود را مسموم بسازیم و بعد وارد عمل شویم. بعضی ها نیز معتقد بودند که گلوله باری بسیار می تواند دشمن را به عقب براند. اما همه این ها که با مشکلات و خطرات زیادی همراه بودند، نقشه مناسب برای تصرف پایگاه دشمن در آن بلندی ها نبود. ناگهان از دهان یکی دیگر از فرماندهان مجاهد یعنی ماما عبدالعلی شهید طرحی بیرون آمد که لحظه ای همه را به سکوت واداشت و  نگاه های همه را به سوی هم برد.

او که با هیجان بسیار سخن می راند، گفت: برادران بهترین راه که کمترین تلفات نیروهای مجاهد ما را در پی خواهد داشت،  همانا حفر تونل از منطقه فیروز آباد الی داخل قرار گاه دشمن است.

این سخن در گوش همه پیچید. سایر حرف ها در دهان همه باقی ماند. سکوتی عمیق اتاق را فرا گرفت. هیچ کس سعی نمی کرد تا این سکوت به میان آمده را بشکند. تا آنکه بعد از دقایقی ،  یکی دیگر از فرماندهان مجاهد این سکوت به میان آمده را شکست و گفت: این کار سخت و طاقت فرسا و چه بسا ناممکن است.

اما امیر محمد اسماعیل که گویا این طرح به دلش چنگ زده بود ، خطاب به همه گفت: ناممکن نیست. ما سختی های بزرگتر از این را هم متحمل شدیم. به نظر من نیز این طرح بهترین راه برای رسیدن به هدف است. حالا باید گروهی را تشکیل داد تا با مهندسی هرچه تمام به حفر این تونل شروع کرد. فورا مجاهدانی را بیابید که در حفاری مهارت داشته باشند.

شوری که از طرح این نقشه در دل مجاهدین به میان آمد ، خیلی زود جنبه عملی به خود یافت.

تک تک از فرماندهان ، افرادی را برای اجرای این کار پیشنهاد کردند و ظرف دقایقی چند ،  لیستی از مجاهدین کار آزموده شکل گرفت.

در همان روز از میان شهر نیز تعدادی از مغنی هایی که همراه با مجاهدین بودند،  مخفیانه به اجرای اینکار دعوت شدند و آنها مشتاقانه خود را به مقر مجاهدین در غرب شهر رسانیدند.

این کار که می بایست با مطالعات دقیق و تجسس میدانی صورت می گرفت،  از نزدیک با حضور امیر محمد اسماعیل و سایر فرماندهان جهادی از جمله ماما عبدالعلی شهید ، شهید صفی افضلی، محمد ظاهر عظیمی و صوفی محمد رحیم محله بررسی شد و در همان روز بود که بهترین موقعیت برای شروع حفاری تونل مشخص گردید.

گروه سی نفره حفاری مجاهدین بیل و کلنگ و دهل را بجای تفنگ در دست گرفتند تا راهی بگشایند در دل دشمن.

همه در تلاش بودند،  بگونه ای عمل کنند تا دشمن متوجه حضور آنها در پشت دیوار های مخروبه خانه های منطقه فیروز آباد نگردد.

امیر محمد اسماعیل و سایر فرماندهان جهادی که مشتاقانه لحظه پایان ماموریت را انتظار می کشیدند ، به دفعات به محل حفر تونل آمدند و با شگفتی تمام ، نظاره گر کار تخنیکی شدند که برای نخستین بار در تاریخ جهاد و مقاومت ملت مجاهد افغانستان برای نفوذ در دل دشمن اتفاق می افتاد.

عملیات حفاری تونل،  شش مــاه به درازا کشید. مجاهدین و مغنی های فداکار بدون وقفه در طول این مدت به طور شبانه روز کار می کردند و با استفاده از قبله نما، سعی در ادامه مسیر به صورت درست و از پیش تعیین شده داشتند. آنها برای ایجاد روشنایی در دل تونل به فاصله هر چند متر ، الکین های نفتی روشن کرده بودند اما با پیش رفتن هرچه بیشتر تونل و کم شدن هوا، برای ایجاد تنفس و روشن ماندن الکین ها ، مجبور بودند تا روزنه هایی را به بالا بگشایند. تا آنکه مطابق با نقشه ، انتهای تونل به داخل چاه آب سلطان میر عبدالواحد شهید رسید و در این مدت،  شور و علاقمندی مغنی های رشید به  اتمام موفقیت آمیز کار ،  برای همه مجاهدین روحیه و قوت می‌بخشید.

در مراحل پایانی کار یک روز که تونل به دیواره چاه رسیده بود، یکی از سربازان دشمن هنگامیکه می خواست از چاه، آب بکشد ، متوجه صدا های کندن کاری در اطراف چاه شد و سراسیمه این خبر را به فرمانده قرار گاه رساند.

طولی نکشید که گروه تخنیکی دشمن با ماشین آلات ثقیله برای انهدام تونل که به مقر دشمن رسیده بود، دست بکار شدند و مشغول کوبیدن اراضی اطراف قرار گاه گردیدند.

در همین هنگام گروهی از مجاهدینی که بخاطر پشتیبانی از این عملیات در منطقه موظف شده بودند، خیلی زود دست بکار شدند و با راه اندازی عملیات نظامی و فیر بالای گروه تخنیکی دشمن،  مانع از ادامه کار شان گردیدندگروه تخنیکی که زیر آماج حملات مجاهدین قرار گرفته بود، خیلی زود صحنه را ترک گفت. بدین سان تونل از گزند تخریب در امان ماند و اوایل ماه عقرب سال ۱۳۶۵ بود  که مجاهدین به آرزوی بزرگ خود رسیدند. من می گویم اینها فقط کار خدا بود، خدا کمک کرد تا حفر تونلی به درازای بیش از یک کیلو متر با موفقیت  به اتمام رسید .

بلی! حفر تونل به اتمام رسید و این درست در زمانی بود که سربازان روس و حکومت مستبد وقت حمله وسیعی را در نقاط مرزی غرب کشور از جمله کاکری و شرشری ترتیب داده بودند و بیشترین نیرو ها مصروف نبرد در آن منطقه بودند. 

در سحرگاه روز بعد، امیر محمد اسماعیل ؛ فرمان نفوذ به قرار گاه دشمن را صادر و اجرای این عملیات را به فرمانده شهید ماما عبدالعلی سپرد.

ارتفاعات سلطان میر عبدالواحد شهید نقطه عطف نفوذ مجاهدین به داخل شهر هرات بود  که می بایست به دلیل اهمیت استراتژیک و جایگاه مهم نظامی از دست دشمن آزاد می‌شد. حماسه جاوید گذشتن از تونل در نیمه های شب آغاز شد. در این معرکه بزرگ ، ماما عبدالعلی اولین مجاهدی بود که از تونل عبور کرد و وارد قرارگاه دشمن شد.. بدین ترتیب یکی از پرشکوه‌ترین و غرورآمیزترین افتخارات مجاهدین غرب کشور رقم خورد و به فضل خداوند بزرگ، ما به هدف رسیدیم، مجاهدین با استفاده از وقت خواب نیرو های دشمن، وارد قرارگاه شدند و همه آنها که خود را  در محاصره و کمین مجاهدین می دیدند، پا به فرار گذاشتند.

لحظات پرشوری که پس از عبور از تونل به تصرف بلندی های سلطان میر عبدالواحد شهید انجامید،  سبب تضعیف  هرچه بیشتر روحیه در نیرو های دشمن گردید و تصرف و انهدام پایگاه دشمن در بلندی های زیارت سلطان میر عبدالواحد شهید  خبر بزرگی بود که فردای آن روز ، هم به گوش سایر مجاهدین رسید و هم حکومت ددمنشانه وقت، دریافــت کرد. این پیروزی بزرگ سبب گردید تا نیرو های مجاهدین از سایر جهات نیز وارد شهر هرات شوند و بسیاری از نقاط شهر را برای چندین روز به تصرف خود در آورند. مجاهدین جان بر کف حزب الله با عبور از پای مناره ها، موفق به آزاد سازی مناطقی از غوردرواز گردیدند. چبهات حاجی عبدالله حوض کرباس با پشت سر گذاشتن منطقه خواجه کله ، به درب ملک و اطراف شهر نو هرات رسیدند و جبهات شهید افضلی با یک حمله برق آسا از منطقه درب عراق ، به مناطق غربی شهر قدیم هرات نفوذ کردند. در همین حال جبهات شهید ماما عبدالعلی، سید شریف یلانی و محمد ظاهر عظیمی نیز با عبور از منطقه درب قندهار و حواجه عبدل مصر، به نواحی چهار سو و درب خوش تسلط یافتند.

با شروع حملات برق آسای مجاهدین در نواحی مختلف شهر هرات، (والی وقت) کلیه اراکین بلند پایه نظامی از جمله

 ( رپیس وقت امنیت ملی )، (قوماندان پیشین امنیه) و ( قوماندان فرقه عسکری هفده هرات) را به مقر کارش در مقام ولایت طلبیده بود و با راه اندازی جلسه اضطراری ، همه را نسبت به ناتوانی های های شان در مقابله با مجاهدین به باد انتقاد گرفت.

اجرای این عملیات موفقیت آمیز،  کلیه نقشه های مقامات امنیتی وقت را که با افراز میادین مین و حفر کانال ها و بلند کردن تپه های خاکی و بر افراشتن سیم های خار دار در اطراف شهر هرات، کمر بندی به اصطلاح غیر قابل نفوذی را ایجاد کرده بودند ، نقش بر آب ساخت و آنها دریافتند که هیچ چیز نمی تواند مانع از نفوذ مجاهدین در دل شهر هرات شود. و دشمن این ناتوانی خویشرا  با گلوله بستن خانه های مردم در دل شهر فریاد می کردنبرد های خیابانی مجاهدین و حملات کورکورانه دشمن بالای خانه های مسکونی مردم چندین روز به درازا کشید تا آنکه فرمان عقب نشینی مجاهدین برای جلوگیری از تلفات انسانی غیر نظامیان، از سوی قرارگاه حوزه جنوب غرب کشور صادر شد.

بدین سان از آن تاریخ به بعد علاوه بر از میان رفتن پاره ای از تهدیدات بالای مواضع مجاهدین،  زمینه نفوذ آنها و انجام عملیات های چریکی،  بیش از گذشته در دل شهر هرات باز شد که سرانجام همان موقعیت،  کلید فتح و آزاد سازی شهر هرات در بیست و نهم ماه حمل سال ۱۳۷۱ خورشیدی گردید.

پایان

الحاج کاکا عبدالقدوس

درباره Farhad Akrami

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *