اگر قالب غزل را در تاریخ ادبیات، نگین شعر پارسی بخوانیم سخنی بیراه نخواهد بود. هر چند این جا قصد ما مقایسه میان قالب‏های شعر نیست اما از آن جایی که این گزیده قسمتی از کار ما در چهارچوب نخستین دوره جشنواره غزل پارسی است نام این عروس قالب‏های شعر پارسی که یادآور توأمانِ عشقورزی و شورانگیزی و نازکخیالی و خردورزی و شوریدگیست در جای جای این متن تکرار احسن خواهد شد.

هرگاه در این گستره زبانی نام شعر بر زبان آید اولین نام‏هایی که به ذهن متبادر میشود نامهای مولانا، حافظ، سعدی، بیدل و امثال اینهاست و گره خوردگی این نامها با غزل، گره از بحث ما باز می‏کند که شاهشاعران تاریخ ادبیات پارسی قسمت عظیمی از دلنشینی و صاحب نامیشان را مدیون این قالباند.

ما در جغرافیایی زندگی میکنیم که روزگاری جغرافیای شعر بود نمیدانم در این مورد تحقیقی صورت گرفته یا نه اما شعر در میان متونی که از بیش از یک هزاره اخیر این جغرافیا به دست ما رسیده درصد بسیار مهمی را به خود اختصاص خواهد داد که جدای از شاعرانگی و عاشقانگی، حامل بسیاری از اندیشههای فلسفی، عرفانی، اخلاقی و حتی عقیدتی ما نیز هستند و اگر در ذهن خود شعر فارسی را برای لحظه‏ای از متون باقی مانده از نیاکان حذف کنیم تنها شعر را حذف نکردهایم که بخش عظیمی از بار اندیشه در این جغرافیا را زدودهایم و محصول یک عمر تأمل و کاوش تعداد زیادی از مبتکرترین اندیشمندان این سرزمین را از یاد بردهایم. با این حساب بیراه نیست اگر کسی مدعی شود بدون شعر، زبان پارسی و دانش و فرهنگی که در بستر آن رشد کرد بسیار و بسیار کوچکتر از آنی بود که امروز مانند کوهستانی عظیم پشت سر ما همچنان قد بر افراشته است.

حداقل در بحث‏های شفاهی هر از گاهی این نکته مطرح میشود که اگر شعر این همه فضا را در تاریخ ما اشغال نمیکرد شاید مجال پرداختن اندیشمندان ما به نثر که در زندگی روزمره میتواند کاراتر باشد بازتر میشد. اما در این بحث جای یک سوال خالی است و آن این که بیاییم به این بیاندیشیم که چرا بسیاری از اندیشمندان ما در طول تاریخ ابزار اساسی ابراز اندیشهشان را شعر برگزیده‏اند؟ پاسخ به این سوال را باید در لابلای اوراق تاریخ جستجو کنیم؛ تاریخی آغشته به خون و معاند با خردورزی و تاریخ چماق تکفیر و برنتافتن ذرهای عدول از قراردادهای رایج هر دوره؛ شعر در واقع ابزار دور زدن شرایط و فضایی شد که عاشق درجازدن و ایستادن بود. شاید اندیشمندان ما هر کدام در خلوت خود به این نتیجه رسیدند که گفتن در قالب تأویل پذیر شعر که گریزگاههای زیادی را برای صاحب کلام فراهم کرده است بهتر از سکوت کردن و لب فروبستن است.

به عبارتی میتوان گفت تعبیر پوست انداختن برای حرکت معنیدار شعر پارسی از سبک خراسانی تا سبک هندی شاید تعبیر دقیقی نباشد در واقع شعر پارسی در هر دوره از تاریخ لباس تازهای را روی لباس قبلی پوشیده است و همواره تلاش کرده محتوا را بیشتر از قبل پنهان کند و این ترفند هر چند معایبی را نیز به همراه داشته و اندیشه را هر بار بیشتر از پیش در لفافه پیچیده اما خلق تکنیکهای نو برای بر زبان آوردن تابوها، شعر را هر روز فربهتر و فربهتر کرده است و حتی نزدیک شدن محتوای شعر پارسی به آن چه امروز با نام ادبیات عرفانی میشناسیم باز خود تلاشی برای بیان حرفهاییست که اگر این عنوان روحانی را با خود نمیداشتند و در قالب دیگری ابراز میشدند میتوانست سر بسیاری از شاعران اندیشمندی که امروز نام و آثارشان به دست ما رسیده است را به باد دهد.

فراموش نکنیم این جا سرزمینی است که صدها سال پس از مولانای عاشقِ وارسته و مولانای انسانمدار و خردگرا از زیر پوست آن هنوز چرک و بلغم خشکمغزی و جمود میجوشد و دارویی برای رفع این عفونت وجود ندارد جز فرهنگ مولانا، حافظ، خیام، سعدی، رودکی و امثال اینها که قرنها پیش علت این مرض را تشخیص دادهاند و «خشک و مغزی و تعصب» را خامی خواندهاند و «جنگ هفتاد و دو ملت» را افسانه و فریاد رسای «بنی آدم اعضای یک پیکرند» را سر دادهاند.

شاعران زیادی در چنین جغرافیایی صدها سال است هر چماقی را که برای سرکوب خردورزی بلند شده گرفتهاند و از آن به عنوان پلهای بر زینه تعالی خود استفاده کردهاند. چه جنگجویانی بودهاند این جنگجویان که سلاح دشمن پله ترقیشان شده است.

امروز از میان همه آن شاعران نام چند چهره درخشان ورد زبان مردم جغرافیای چند تکه ماست و با آثار تعدادی دیگر هم تنها اهل شعر و ادبیات سر و سِری دارند و سراغ بسیاری از آنها را تنها باید در تذکرهها، تاریخها و گاهی هم در دیوانهایی گرفت که فقط برای یک بار و با تیراژی پایین منتشر شدهاند و پس از آن حتی اهل ادبیات هم کمتر به سراغ آنها رفتهاند.

جغرافیای پارسی زبانان با وصف مهربانی فراوانی که شامل حال تعدادی از شاعران خود کرده است، گاهی هم شایستگی تعدادی را از یاد برده است و بودهاند عدهای که در بخش مهمی از این جغرافیا از یاد رفتهاند و بزرگترین نمونه این شاعران را تا امروز شاید بتوان ابوالمعانی بیدل دهلوی دانست که با همه اقبالی که در افغانستان امروزی با آن مواجه بود تا همین چند دهه پیش در ایران امروزی تقریباً ناشناخته مانده بود و اگر هم صحبتی در مورد او صورت میگرفت مانند صدها نام متوسط تاریخ ادبیات پارسی بود.

یکی دیگر از این چهرهها ملا فرخ حسین ناظم هروی است که دیوانش در سال ۱۳۷۴ خورشیدی با مقدمه و تصحیح زنده یاد محمد قهرمان منتشر شد. دیوانی که با ۱۰۳۲ صفحه شامل غزل‏ها، قصیده‏ها، ترکیببندها، مثنوی‏ها، تاریخ‏ها، قطعه‏ها و رباعیهای ناظم است و از سوی انتشارات آستان قدس رضوی در ۱۵۰۰ نسخه منتشر شده است.

از ناظم هروی به جز دیوانش، مثنوی یوسف و زلیخا نیز به جا مانده است که در سال ۱۲۸۶ق، در لکنهو و در سال ۱۳۲۲ق، در تاشکند به طبع رسیده است.

سراجالدین علی خان آرزو در تذکره مجمعالنفایس در مورد ناظم و مثنوی یوسف و زلیخای او مینویسد: «مولانا ناظم هروی از هرات است. مثنوی یوسف و زلیخای او سخن را کتابه پیشطاق. به دلپذیری چون زلف مسلسل خوبان مشهور آفاق است. شاگرد رشید مولانا فصیحی هروی است.»

استاد محمد قهرمان در شرح حال شاعر سال تولد او را حدود ۱۰۱۱ تا ۱۰۱۲ق، دانسته است و برای سال وفات او ۱۰۸۱ق، را که در تذکره مجمعالنفایس آمده است معتبر دانسته و با مراجعه به تذکرههای مختلف اطلاعات موجود در مورد او را گرد آورده است. فرهیختگان علاقمند به آگاهی بیشتر از شرح حال ناظم میتوانند سری به دیوان او بزنند.

همانگونه که سراجالدین علی خان آرزو در مجمعالنفایس نقل کرده است ناظم هروی از شاگردان فصیحی هروی است. دکتر ذبیحالله صفا در جلد پنجم تاریخ ادبیات ایران در مورد تلمذ ناظم در محضر فصیحی هروی مینویسد: «… در هرات آغاز سخنوری کرده و در خدمت فصیحی هروی آیین شاعری آموخته بود. خوشگو، دلیل استادی فصیحی را در آن دانسته که شاگردانی چون ناظم هروی، درویش واله و میرزا جلال اسیر زیر دست او تربیت شدند. »

استاد قهرمان در شرح حال شاعر، شعر ناظم را به همان شیوه متداول زمان او خوانده است: «شعر ناظم به همان شیوه متداول زمان اوست که از آن با عنوان طرز و طرز نو یاد میکردهاند و نام به خصوصی نداشته. اصطلاح سبک هندی، به قرینه خراسانی و عراقی، از ساختههای اخیر است »

ادامه این بحث که در زیر عنوان «شعر در روزگار ناظم و سبک سخن او» آمده است به شکلگیری سبکی که امروز به عنوان هندی میشناسیم میرسد و قهرمان در جایی یاد میکند: «احتمال تأثیرپذیری بیدل از ناظم و شعرایی نظیر او میرود» اشاره به این نکته متکی بر شواهدی است که در دیوان ناظم نیز میتوانیم آنها را ببینیم و بعضی دیگر از پژوهشگران نیز به آن اشارههایی داشتهاند. دکتر خلیلالله افضلی در مقالهای با عنوان «طرز شعری درویش حسین واله و بررسی اثرگذاریهای وی بر عبدالقادر بیدل» یادآور میشود: «شعر بیدل از میان شعرای سبک هندی و با توجه به آثار منتشر شده، به نظر میرسد بیش از همه با شعر ناظم هروی (ف. ۱۰۸۱ق)، شوکت بخاری (ف. ۱۱۰۷ق.)، جلال اسیر شهرستانی (ف. ۱۰۵۸ق.) و واله هروی (ف. حدود ۱۰۸۰ق.) در زمینه غزلها، لغات و واژگان، ترکیبهای تشبیهی و استعاری، مضمونسازیهای نازک، و آرایههای ادبی خیالانگیز همانندیها دارد.»

با توجه به شهرت و قوت ابوالمعانی بیدل، ضرورت پژوهشی وسیع در این زمینه به خوبی مشهود است اما این بخش بسیار کوچکی از کاری است که ادبا و اهل تحقیق به خصوص در افغانستان باید انجام دهند. آثار شاعری به پایه و مایه ناظم هروی بدیهی است پهلوهای زیادی برای بررسی و تحقیق دارد که بدون پژوهش، شناخت ما از او سطحی و ناقص خواهد بود. این در حالی است که هنوز نامهای درخشانی در تاریخ ادبیات ما وجود دارند که حداقل در جغرافیای امروزی کشور ما یا ناشناخته ماندهاند و یا این که لطف اندکی در حق آنها روا داشته شده است و از بسیاری از آنها جز یک نام در نسخ خطی پراکنده در کتاب خانههای دنیا، چیزی در دسترس مخاطبان نیست. در مورد ناظم هروی حداقل دیوان او یک بار در ایران منتشر شده است و کتابی با عنوان ناظم هروی سخن پرداز معروف سده یازدهم اثر معاون سرمحقق شاه محمد مصلح از سوی انتشارات سازمان مطالعه و تدوین کتب علوم انسانی دانشگاهها (سمت)، مرکز تحقیق و توسعه علوم انسانی و آکادمی علوم افغانستان در سال ۱۳۹۰ در ۵۰۰ نسخه منتشر شده است اما نامهای زیادی در تاریخ ادبیات پارسی هست که آثارشان تا به حال حتی یک بار هم اقبال چاپ پیدا نکردهاند و بدیهی است از چشم مخاطبان دور ماندهاند و تبدیل شدهاند به چند نام در تذکرهها و تواریخ.

جشنواره غزل پارسی با انتشار این گزیده برآن شده تا در هر دوره خود به سراغ یکی از غزلسرایانی برود که با وجود توانایی و حلاوت، آثارشان کمتر در دسترس اهل ادبیات و علاقهمندان شعر قرار گرفته است تا از این راه برعلاوه آنکه به قدردانی و تشویق شاعران این روزگار میپردازد در هر دوره، قسمتی از برنامههای خود را به تقدیر از گذشتگان اختصاص بدهد.

این گزیده غزلیات برگرفته از دیوان ناظم هروی است که به کوشش استاد محمد قهرمان گرد آمده است و ناسپاسی است اگر اینجا یادی از این شاعر و ادیب فرزانه نکنیم که تمام عمر خود را صرف خدمت به شعر و ادبیات کرد و به عنوان نمونه، بیشتر کسانی که امروز با شعر ناظم هروی آشنا هستند مدیون تلاش او برای تصحیح و انتشار این دیواناند. روحش شاد و یادش گرامی باد.

روح الامین امینی

۱۷ سرطان ۱۳۹۷

این گزیده به مناسب تجلیل از ناظم هروی در چهارچوب برنامه‌های نخستین دوره “جشنواره غزل پارسی” منتشر شده است.

شناسنامه:

گزیدۀ غزلیات ناظم هروی

به کوشش روح الامین امینی و محمد آصف رحمانی

برگرفته از دیوان ناظم هروی با مقدمه، تصحیح و تعلیقات محمد قهرمان

نقاشی روی جلد: ناصر طالب

تایپ: جاوید نبی‌زاده

ناشر: انتشارات فدایی هروی و انتشارات امیری

چاپ نخست: هرات، سرطان ۱۳۹۷

شماره‌گان: ۱۰۰۰