سرنوشت غمناک هرات در زمان چنگیز مغول

سرنوشت غمناک هرات در زمان چنگیز مغول

نوشته : محمد صدیق میر

نام اصلی اش تموچین است که در امتداد سواحل رود « اُن اُن » ( on on ) بین سالهای 1162 – 1167 میلادی به دنیا آمد. ایام کودکی اش با مشقت و خشونت در مغولستان سپری شد. وی ناگزیر بود برای دوام حیات به جستجوی غذا و شکار تلاش نماید. هنگامی که نوجوان بود به خاطر اختلاف بر سر غذا، احتمال میرود که برادر ناتنی اش را به قتل رسانده باشد. هنوز نوجوان است که قبیله رقیب (تاتار) او و همسرش را می ربایند، اما تموچین پس از فرار از چنگ آنها، مدتی را به عنوان برده بر بنیاد قوانین حاکم، سپری می نماید. این همه سختی ها سبب می شوند تا او به حیث یک رهبر سنگ دل و خونی تبارز نماید. تموچین وقتی دیگر تیره های مغول را در زیر سیطره خویش در می آورد، در یک جلسه سران قبایل که «قوریلتای» نامیده می شود به حیث رهبر مغولان برگزیده شده و نام افتخاری چنگیز خان بر وی داده می شود. خان در قدیم به معنای رهبر و حاکم تلقی می شده است و مؤرخان در مورد ریشه نام چنگیز خان اتفاق نظری ندارند، ممکن است که به معنای اوقیانوس باشد، اما معمولاً «بزرگ ترین حاکم» یا «حاکم جهانی» ترجمه شده است. چنگیز برای درهم کوفتن دولت خوارزم و به زانو درآوردن خلیفه بغداد، از صحرای ریگ زار آسیای مرکزی واقع در جنوب مغولستان و کوه پایه های مرتفع بین چین و روسیه به حرکت در آمده، تمدن عظیمی را به چالش مواجه می سازد. دکتر عبدالحسین زرین کوب، در صفحه 519 کتاب «روزگاران» خویش درین مورد چنین می نگارد:« مغول که در آن ایام عنوان اتحادیۀ طوایف تاتار، قیات، نایمان، کرائیت و تعدادی دیگر از طوایف بدوی یا بدوی گونه نواحی بین ترکستان و چین و سیبریه محسوب می شد، پیشروی خود را در جانب مرزهای ماوراءالنهر آغاز کرده بود. این طوایف که به قول بعضی مورخان، «هون های جدید» محسوب می شدند، اگر هم در واقع اخلاف هون های قدیم نبودند، وارث مهارت آنها در جنگجوئی، تیر اندازی و خنجر کشی به شمار می آمدند و بعد از هشت قرن که از ظهور هون های وحشی می گذشت خاطرۀ فجایع آنها را در تاریخ تجدید کردند. این ها نیز مثل همان مهاجمان باستانی، از اعماق بیابانهای کوبی و سرزمین های اطراف چین و سیبریه بر خاستند، با حرص و ولع بی سابقه یی در اندک مدت بخش عمده یی از دنیای متمدن را، در قلمرو اسلام، به ویرانی و نابودی کشیدند. آنها نیز، مثل پیشروان هشت قرن قبل خویش در زیر چادر های نمدی یا در هوای آزاد بیابان سر می کردند٬ در کنار شتران و گوسفندان و اسبان خویش عمر می گذرانیدند. از گوشت و شیر آنها تغذیه می کردند، از پشم آنها لباس و کلاه و خیمه می ساختند و اگر دام مرگی یا خشکسالی پیش می آمد از خوردن هیچ چیز حتی شپش هم خود داری نداشتند و البته گوشت موش و گربه و سگ و خون حیوان و آدمی هم گه گاه مایۀ عیش آنها می شد.» پس از متحد ساختن چنگیز خان پس از آن که قبایل مغول را متحد ساخت در بخش های زیادی از آسیا، چین، روسیه، ایران، هرات، خاورمیانه، اروپای شرقی امپراتوری مغول (مغولستان) را پایه گذاری کرد که این ساحه 31 میلیون کیلومتر مربع را احتوا می نمود. چون چنگیز خان در تسخیر مناطق از خویش قساوت و بیرحمی های خشونت باری نشان می داد، این بیرسمی ها، او را به یکی از ترسناکترین و خونریز ترین فاتحان جهانی در زمانش مبدل ساخته بود. در جنگ های که چنگیز خان به منظور تسخیر مناطق راه اندازی نمود حد اقل 40 میلیون انسان جان های خویش را از دست دادند. 11 فیصد کاهش در کل جمعیت جهان به وجود آمد. چنگیز خان (خان بزرگ) برای پیروزیهایش در نبرد مشتاق یافتن استعداد ها بود، و معیارش برای ترفیع دادن به افسران مهارت و تجربه بود، نه طبقه اصل و نسب و حتی تعلقات. چنانچه برخی از با اعتماد ترین جنرال هایش همان دشمنان سابق اش بودند که به نحوی به وی پیوند خورده بودند. پیامد های مرگ سفیر چنگیز به اشاره سلطان محمد خوارزم شاه چنگیز خان پس از آن که بر چین و بخشی از آسیای میانه چیره می شود، با خوارزم شاهیان همسایه می گردد. خواستش این است که راه تجارتی بین چین و ایران گشوده شود. در آغازین کار با سلطان محمد خوارزم شاه حرمت می دارد و گروهی از بازرگانان که تعداد شان به 450 تن می رسید به آن دیار گسیل می دارد، اما با عدم تدبیر و تفکر عاقلانه به منظور پیشگیری یک بلای بی درمان، در اترار با موافقه سلطان محمد خوارزمشاه توسط غایر خان که حاکم اترار است همه ی اعضای هیات به قتل می رسند که باعث بر انگیختن غضب و خشم خان بزرگ شده حملات مدحش و مرگ آورش در 616 هـ شروع و در 654 هـ به انجام می رسد، در نتیجه میلیون ها تن کشته و مناطقی زیادی بکلی نابود و بسیاری از سرزمین های پارس تخریب می شوند، بیشتر از نیمی از نفوس شان به کام مرگ فرو رفته و نابود میگردند. بسیاری از مؤرخان چنگیز خان را مسوول مرگ 40 میلیون انسان می دانند. حمله چنگیز به سرزمین های تسخیر شده چنان دهشتناک، بی رحمانه و مرگبار بود که تاریخ هرگز چنین فاجعه ی را به خاطر ندارد. قتل عام های وسیع، کشتار های ظالمانه، ویران شدن شهر ها از پیامد های حمله مخوف کفار مغول بود. تولی خان و حمله بر هرات تولی خان که از چهار پسر چنگیز کوچک تر بود، پس از نیشابور با سپاهی جرار به قصد تصرف هرات حرکت می نماید. درین زمان ملک شمس الدین محمد جوزجانی حاکم و والی هرات است. ایلچی بنام زنبور بدربار ملک شمس الدین می فرستد که از ملک تا رعیت اگر می خواهند از دم تیغ بران لشکریان ما در امان باشند، به استقبال موکب ما آیند. حاکم هرات به محض اطلاع این خبر ایلچی را می کشد و نبرد فاجعه بار و هولناکی شعله ور می گردد. درین زمان 190 هزار مرد جنگی هرات با عزم پولادین وارد عرصه کارزار می شوند. در اولین روز جنگ 30 هزارتن از طرفین طعم مرگ را می چشند، این معرکه خونین در روز هشتم خویش قرار دارد که ملک شمس الدین حاکم هرات بدست لشکریان کفر به شهادت می رسد. شهادت حاکم هرات سبب افتراق در بین هراتیان شده و آنان را به دو گروه طرفدار دوام جنگ و طرفدار ترک مخاصمه و صلح تقسیم می نماید. در نتیجه این نفاق هرات بدست لشکریان سفاک مغول می افتد. و دوازده هزار تن از متعلقان سلطان به قتل می رسند، سپاهیان خونریز مغول هر کسی را که می بینند، به ضربت شمشیر نابود می نمایند. معین الدین محمد زمچی اسفزاری در کتاب روضات الجنات فی اوصاف مدینت الهرات، ص 58 می نویسد: «بر هر طرف شهر ششصد هزار آدمی بودند کشته، و قریب صد هزار دختر در سن چهارده به اسیری گرفتند.» قتل و قتال و جنون لشکریان مغول در آن روز تا نماز خفتن ادامه داشت و هرات که از سرسبز ترین شهرهای خراسان بود به ویرانه ای مبدل شد و تولی خان پس ازین پیروزی که با خاک خون کشانیدن هزاران هزار زن و مرد و کودک و پیر هراتی به همراه بود، حکم توقف کشتار اندک کسانی که از مردم هرات باقی مانده بودند، را صادر نمود. ملک ابوبکر را به حیث ملک هرات و منکتای مغول را شحنه گی داده و خود از هرات بیرون رفت. هراتیان هم که گرفتار بلای بی امان و ستم لشکریان کفر گردیده بودند، اقدام به تهیه و پنهان سازی اسلحه و مواد خوراکی می نمایند. چنانچه در نخستین اقدام ملک ابوبکر و منکتای مغول را در مسجد جامع بزرگ به قتل می رسانند. این خبر چون به چنگیز رسید، می گوید: مردم کشته زنده شدن. می گوید این بار از اهالی هرات کسی را زنده نگذارید. ویرانی هرات کرت دوم ویرانی هرات بار دوم بدست لشکریان مخوف چنگیز، ایلچیکدای با 80 هزار مرد جنگی خونخوار از طرف غزنی به جانب هرات حرکت می نماید. درین میان بزرگان و نخبه گان هرات میثاق می بندند که هرگز به طرف نفاق و دو دسته گی نروند و تا آخرین نفس با کفار نبرد نمایند. جنگ سهمگین و مرگبار در بیرون دروازه های شهر آغاز می شود، شش ماه و هژده روز بدون اینکه پیروزی یکی از طرفین متصور باشد، دوام می نماید. نزدیک به 5 هزار تن از لشکریان ایلچیکدای به قتل می رسند و از جانب دیگر مردم داخل شهر که از جنگ خسته و درمانده شده اند، بدو دسته مخالف و موافق جنگ تقسیم می گردند، گویا که این بار هم دست شوم تفرقه میان هراتیان کار خویش را خواهد نمود، درین گیرو دار و دو دلی، لشکریان مغول با هجوم برق آسا، رخنه در برج خاکستر نموده وارد شهر می شوند، آنگاه قیامتی از خون و فریاد بی امان بر پا می شود. قتل عام هراتیان بدست سپاهیان کینه توز بیدریغانه انجام می شود. جنبندۀ را امان نیست هرکه می را بینند از دم تیغ بران می گذرانند. هر بنای را که مقابل چشم شان می آید، ویران می سازند. از هر سو بوی خون به مشام می رسد و هر طرف جوی خون روان است. این کشتن و سوختاندن و ویران نمودن ها تا هفت روز دوام می نماید. یعنی که آمدن کشتن ویران نمودن و بردن. مغولان هر سو و هر دخمه را می گردیدند تا مگر هراتی را بیابند و از دم تیغ تیز بگذرانند. درین میان 2 هزار تن که از ترس مرگ مخفی شده بودند، بدست سپاهیان سفاک افتیده زمین تفتیده به خون، بار دیگر از خون ایشان رنگین تر می گردد. بازمانده گان هراتی پس از قتل عام دست قضا، از فاجعه قتل عام هراتیان که به دستور بی رحم ترین مخلوق جهان، چنگیز مغول، انجام شد 16 تن که در نقطۀ صعب العبور مخفی شده بودند، پس از مدتی که شهر از وجود لشکر بی امان خالی شد، فرو می آیند، جز ویرانی و نعش عزیزان و خونهای خشکیده جنبندۀ را نمی نگرند. و این گروه که در صدر شان مولانا شرف الدن جغرتانی قرار داشت، فخر حداد، اصیل معدل، شهاب الدین کریم، خواجه سور، رشید یرجی، شمس دباج، حمزه فوشنجی، مجید عطار، عماد مالانی، محمود سابق، زین الدین خنبه، علمشاه بریانی، امیران سریر، داود نجیب، حسام الدین بطره بودند که سالهای متوالی به عیاری زنده گی مملو از اندوه کشته شدن عزیزان و ویرانی شهر سپری نمودند. هرات بدون سکنه هرات پس از قتل و ویرانی که از سپاه بی باک تولی خان متحمل شد، مدت 15 سال همچنان بدون سکنه و پریشان ماند، مگر عیاران که گاه گداری به شهر می آمدند و زمانی هم در گوه پایه ها روزگار می گذراندند، دیگر جنبندۀ نبود. تعداد این عیاران به مرور زمان رو به فزونی نهاد و در نخستین اقدام به پاک کاری مسجد جامع بزرگ پرداختند. رفت و آمد ها صورت گرفت و حلقه ایشان از هراتیان مهاجر بزرگ تر شد و ارتباط میان ایشان و هراتیانی که دربند مغولان بودند، برقرار گردید تا اینکه بعد از 15 سال پسر بزرگ چنگیز خان روی وساطتی فرمان به عمارت و آبادانی هرات داد. بر اساس روایتی هیچ کدام از اولاد چنگیز خان بر اهل اسلام دوست و مشفق نبودند که «اوکتای» که او را قا آن بزرگ می گویند و «جغتای» که برادر کهتر او بود، مسلمانان را دشمن می دانست چنانکه اگر کسی بدو خبر دادی که امروز فلان مسلمان را بکشتند، یک بالش زر که در عرف ایشان مساوی به پانصد دینار بود به آنکس می بخشید. یاسای چنگیزی قوانین مغول که به یاسا شهرت دارد بر اساس سه اصل استوار است: یکم، پیروی و اطاعت کامل از دساتیر و فرامین چنگیز خان دوم، اتحاد و همبستگی میان قبایل و رفع هر گونه اختلاف سوم، مجازات افراد که مرتکب فساد و جرم می شوند ولو در هر سطح که باشند. این موارد روح یاسای چنگیزی را می ساخت و در ساحه زیر سلطه مغولان مرعی الاجرا بود. مرگ مرموز چنگیز خان در قرون وسطی کسی نمی داند که چنگیز خان چگونه مرده و در کجا دفن است. روایتی است که مرگ وی ناشی از سقوط اسب بوده باشد و اما روایت دیگری مرگ وی را ناشی از تب ملاریا می دانند. بعضاً هم تیری که در زانویش اصابت نموده بود، علت مرگ وی را عنوان می نمایند. روایتی دیگر می گوید در حالی که می خواسته به یک شاهزاده خانم چینی تجاوز کند، به قتل رسیده باشد. به همه حال محل دفن اش جزء از اسرار باقی مانده. بنابر افسانه ها کسانی که در مراسم خاک سپاری جسدش شرکت ورزیده بودند، نیز کشته شدند. و سربازانی که اینان را به هلاکت رسانده اند بعد خود، خود کشی نموده اند. احتمال دارد که چنگیز در کوهی به نام «خنتی» که در منطقه دور افتاده در شمال غربی مغولستان واقع است، دفن شده باشد.

یاقوت حموی که پیش از حمله مغولان شهر هرات را دیده بود٬ در کتاب خویش معجم البلدان ص 396 اندر وصف هرات چنین می نگارد: «هرات از شهر های بزرگ خراسان است و من که در سال 607 هـ به آن جا سفر کردم هیچ شهری مهمتر٬ بزرگتر٬ زیباتر٬ پاکیزه تر و پر جمعیت تر از هرات در خراسان ندیدم و این شهر سرشار از باغها٬ آب های جاری و نعمت های فرح بخش است. علما و دانشمندان و توانگران بسیاری نیز در این شهر ساکنند.»

درباره admin

مطلب پیشنهادی

تاجران ملی افغانستان

نگاهی به سرگذشت محمد امین خان به قلم مبین مقدمه وقتی به تاریخ تجارت افغانستان …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *